ههههههه امید رو نگاه! خیلی بانمک شعر میخونه!
آزی جون، شبا باباش هم میشینه با اسباب بازیش بازی میکنه
برای شما خوبه چون از هر چیزی دو تا داره! دو مدل قاب از هرکدوم دو تا، دو تا حلقه، چند تا پازل...
تعدادش خیلی زیاده ، خونه رو هم بهم میریزه و باید مواظب باشید قطعه هاش گم نشه ، چون شکلاش خراب میشه!
فاطمه هم تا قبل مریضیش خیلی خوب بود، اصلا با من کار نداشت با موبایل و پی اس پی و... زیاد بازی نمی کرد، همش با خودش سرگرم بود اصلا بهم کار نداشت خیلی راحت بودم واقعا اخلاقش عالی شده بود ولی این مریضی خیلی اخلاقش رو بد کرد ما هم برای اینکه آرومترش کنیم متأسفانه بازی نصب کردیم تو کامپیوتر رو موبایل بازی ریختیم و فاطمه هم دیگه ول کن نبود
بازی های کامپیوتر رو پاک کردم ولی بازی های موبایل رو فعلا پاک نمی کنم، آخه هر جا هم میریم موبایلا دست بچه هاست فاطمه هم می بینه میخواد خووووووووووو
آزی واقعا خوشبحالت که دوقلو داری! فاطمه هر روز میگه آخه هیچ بچه ای نیست با من بازی کنه، آرزوشه برم خونه مامانم با برادر زادم بازی کنه، میگه اون خواهرشه، خیلی دوسش داره!
گاهی میگم کاش زودتر به فکر بچه افتاده بودم بیشتر به درد هم میخوردند، می دونم سختی هاش زیاده ولی واقعا ارزش داره!
خواهرم (قلم) پسرش تقریبا یکسال از فاطمه بزرگتره ناخواسته باردار شد فاصله سنی بچه هاش دو سال و سه ماه هست
الان دخترش دو سالش شده ، پسرش چهار سال و سه ماه
دیگه خیالش راحته ، تقریبا سختی هاش تموم شده
حالا من تازه میخوام یکی دیگه بیارم