منم ۳۷روزه زایمان کردم، بخاطر کولیک پسرم تو اتاق جدا از شوهرم میخوابم
هر چی به هر نحوی خودمو به شوهرم نزدیک میکنم هیچ تمایلی نداره،
وقتی هم بهش میگم یا میگه لذت بچه آنقدر زیاده که به این چیزا فکر نمیکنم یا شرایط بد اقتصادی و درگیری ذهنی رو بهانه میکنه
حتی شبا تا بچه خوابید باید برم انگار احمق ها بگم
میشه یه دقه تو بغلت بخوابم؟
اونم هر سری یا میگه خستمه یا دیشب علنا گفت تموم کن این مسخره بازی های .....
غرورم خرد خرد شد، ماقبلا هفته دوبار نزدیکی داشتیم
،بخدا اگر ترس از زندگیم و خیانت نداشتم
محلشم نمیزاشتم
ولی با حرکت دیشبش میخوام زندگیم رو صرف بچم و خودم تنها کنم
دلم میخواد بیاد سمتم ،بعد من بهش بگم تموم کن این مسخره بازی رو
ببینم خوشش میاد