2777
2789

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



عزیزم .... محمد آیین! یحیی هم عاشق این آیکون هاست.... فقط به این شرط می تونم بیام بنویسم که از این " آدمک ها" براش بزارم!!!! در ضمن مهراوه جان لیلی گفت " ده ها هزار کیلومتر " .... فک کنم بی خبر یهو رفته اونور آب!
یحیی جونی علاقه خاصی به دیدن عکس های حیوانات داره... هر چند وقت میاد میگه مامان برام عکس میاری؟ منظورش از تو گوگل و بینگه! هیچی دیگه ایشون سفارش میدن چه حیونی ما هم باید بریم تو ایمج گوگل یا بینگ براش عکس بیاریم. اونوقت بمباران سوالای شازده شروع میشه... " پس بچه اش کو؟ این مامانشه؟ داره چیکار میکنه؟ برم براش علف بیارم؟ برم گره بزنم فرار نکنه؟ " و ... حالا فعلا شانس آوردم چند روزیه که " کرم ابریشم" رو یادش رفته! گیر داده بود " برام کرم ابریشم بخرین! میخوام برم براش برگ درخت توت بیارم بخوره! مامان اگه پروانه شد مال من بشه؟! " قضیه از کتاب " کرم ابریشم" از سری داستان های حسنی شروع شد. من براش تعریف کردم که حسنی پسر خیلی خوبی بود و مدرسه می رفت و شعر و قرآن یاد می گرفت بعدش باباش براش کرم ابریشم خرید و ... دیگه این بچه مگه ول میکرد؟! همش میگفت منم بلد بشم برام میخرین؟ ما هم سااااااده گفتیم آره! حالا بچه راه میره شعر و قرآن میخونه و هی به باباش میگه بابا فردا برام میخری؟! حالا کسی میدونه از کجا باید براش کرم ابریشم بخریم؟! به قول همسر جان حالا اگر هم بخریم باید دعا کنیم پیله بزنه وگرنه این بچه ما رو دیوانه میکنه..... فسقل بچه ما رو گذاشته سرکار!
عزیزم محمدیحیی جون کنجکاو نگار جون پس شما هم مثل ما داستانی دارید با سوال پرسیدنای این فسقلی ها من و همسری که شب شیفتی میکنم یه بار نوبت اوونه جواب سوالای محمدآیین رو بده و یه بار نوبت من منم یه مدت عکسای جونورا رو از گوگل ایمیج براش میوردم دیدم خیلی هم خوشش میومد اما دیگه ول کن نبود و ما هم سعی در ترک اعتیادش کردیم و تقریبا موفق شدم. راستی فیلم کرم و ابریشم رو داری نشونش بدی؟ من فیلمای کرم ابریشم و مراحل پروانه شدن و از تخم در اومدن جوجه وچند فیلم کوتاه دیگه رو براش دانلود کرده بودم و نگاه میکرد ولی الان نمیدونم دارمشون یا وگرنه برات ایمیل میکردم..
یه خواهش بزرگی دارم ازتون ... به من قصه یاد بدید من تو قصه گفتن برای این بچه خیلی کم میارم و نمیدونم چی بگم بیشتر من در اوردی و قصه های روزمزه میگم اما یعنی قصه مناسب این سن (که بدی و ....اصلا توش نباشه) نیست؟
سلام دوست جونیام خوبید.... بابا دلمون تنگ شد چرا دیر به دیر میاید؟ نگار جون بابا ایول به اراده.... نی نی دوم ههههه من که حتی نمی تونم فکرشو بکنم... ولی جدیدا بین اطرافیانم به وفور می بینم که همشون رفتن تو خط بچه دوم... ما که تو فکرش نیستیم ولی واقعا اگه کسی به فکر بچه دومه این اختلاف سنی به نظرم بهترین حالته....
راستش خودم اصلا دوست ندارم قصه ای بگم که حرف از بدی یا خصلتای منفی بزنم جون بچه اینجور بیشتر اکنجکاور میشه یادمه یه بار یه اشتباه کردم خواستم قصه پسری که از پنجره بالا میرفت تا بیرون رو ببینه و در اثر بی احتیاطی افتاد رو بگم چون یه مدتی خیلی خودشو اویزون میکرد گفتم یکم بترسه دیدم بدتر شد و کنجکاوتر شد منم تو قصه ام از وقایع وحشتناک اصلا چیزی نمیگم و نمیخام از الان از این چیزا بشنوه هر چند جدیدا فهمیدم اونقدری که من فکر میکنم این بچه لطیف نیست هر چی من حساسم به برنامه های تی وی و هی این کانال اون کانا میکنم که صحنه های ترسناک رو نبینه ..مثل انفجارو تصادف و ریزش و ... یه بار که حواسم نبود و انفجار دینامیت رو دیده بود چنان غش عش میخندید که با خودم بیا تحویل بگیر . ولی خوب واقعا موضوع حجساسیه یه بار اومده میگه مامان خواب دیدم با قطار رفتم رو آتیش فهمیدم که حتما اینو تو تی وی دیده و کی و کجاشو نمیدونم... از قصه ها میگفتم مدتیه که عاقبت کارهای منفیشو در قالب قصه بهش میپگم مثلا بچه ای که با دست کثیف غذا بخوره دلش درد یگیره بچه ای که اسباب بازیهاشو موقع خواب جمع نکنه خواب عجیب غریب(به قول خودش عجیب عجیب)میبینه که البته اینو از یکی از ترانه ای خاله ستاره یاد گرفته و... جدیدا بچم هر فکر شیطانی ای به ذهنش میرسه از من میخاد قصه شو بگم که مثلا بدونه چی میشه حالا چی ها میگه: مامان قصه بچه ای که تلویزون رو از پنجره پرت کرد بیرون قصه بچه ای که سیم برق رو با قیچی برید قصه بچه ای که دمبل (دملای 5کیلویی داییشو میگه) رم پرت کرد رو سر پسر خاله اش بچه ای که رو همه جای سقف خونه نقاشی کگرد بچه ای که کمداشو انداخت رو زمین یه بارم گیر داده بود به بابام که :بابایی برو یه چاقو تیز بیار گوش محمد (پسرخالش) رو ببر این گوش بریدن و یه جا تو تعریف و شوخی ها شنیده بود و کسی اصلا فکر نمیکردیم تو هوا بگیره لابد شما هم میگیدعجب روحیه لطیفی داره این بچه جملات احساسی هم هم خیلی میگه البته اما افکار شیطانیشم کشته منو اما در کل این محمدآیین حرف زدناش خیلی آبادانیه
شبنم جون چه کتابایی داری؟؟ من کتابای کلیله دمنه رو گرفتم اما بعضی قصه هاش نمیشه تعریف کرد ظلم و انتقام زیاد هست تو قصه هاض اما سی دی خاله ستاره خیلی قشتگ قصه ها رو در حد درک بچه به تصویر کشیده قسمتای خشنشم حذف کرده
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   gthllwthy  |  6 ساعت پیش
توسط   mohtashan  |  1 ساعت پیش