دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
منم چند روز پیش از چهارپایه افتادم.کسی خونه نبود.ی عالمه جیغ و داد کردم.همسایه پایین موقع برگشتن شوهرم از سرکار بهش گفته بود:واااا. شما خونه نبودی خانومت با یکی دعوا میکرد و جیغ میزد وااای. من از خجالت دو روزه بیرون نمیرم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣😋🤣
درد منم همینه اون که آن تریک میکنه آروم حرف میزنه وهمه صدایه منو میشون و میگن وای وای چه زنیییی
شوهر منم همینه منکه یه داد میزنم ساکت میشه اونوقت همه صدای منو میشنون
دنیای دخترانه صورتیه من دلم برات تنگ شده.برایـ گوشواره های گل شیپوری برای عروسکام نازنین و مریم☺️برای پیراهن های گلگلی که مادرم با چرخ دستیش برام میدوخت و پولک دوزی میکرد برای رمان های قرمز وموهای بافته برای بوته های گل یاس و عطر خوب پختن رب خونگی تو حیاط مادربزرگم برای همه ی اونروزهای قشنگ که زود گذشت.💋🌺🌈💐🌹
من دیروز بچه ها گفتم تکالیفتونو انجام ندین حق تلویزیون و تبلت ندارین رفتن تو اتاق اینقدر بلند گریه کردن همسایه گفته فکر کنم خانومتون بچه هارو شکنجه میده
شوهرمم اومده بالا میگه این روانی بازیا چیه در میاری آقا اینو گفت منفجر شدم گفتم تو خبر نداری حرف نزن الکی من تا حالا دست بلند نکردم روشون صبح میری شب میایی آخرشم روانیم
ما هر موقع سر ی مسئله به تفاهم نمیرسیم و انگار میخاد دعوا بشه ،همسرم لباس می پوشه میره بیرون.یکم قدم میزنه.زنگمیزنم میگم بیا چایی گذاشتم.همه چی زود فراموش میشه.
ما هر موقع سر ی مسئله به تفاهم نمیرسیم و انگار میخاد دعوا بشه ،همسرم لباس می پوشه میره بیرون.یکم قدم ...
راستش باور نکردم این مورد و باعرض پوزش
فرشته کوچولوی من عزیزتر از جانم منو ببخش که به خاطر خودخواهی های خودم وچشیدن طعم مادری تورا به این دنیای پست وکثیف ونالایق بدنیا می آورم منو ببخش ! آخه به بودنت احتیاج داشتم مامان بشه فدای تک تک تار و پودت