مادر من دروغگو (وحشتناک دروغ میگه داستان های عجیب میسازه از خودش بچه بودم حرف هاشو باور میکردم ولی الان جلو چشم خودم زل میزنه درمورد مثلا خود من یه حرف هایی میزنه میمونم چی بگم سر همین دروغ ها به خیلی ها تهمت هم میزنه)
حسود (خیلی به بقیه حسادت داره هر کسی جایی از زندگی ازش موفق تر باشه شادتر باشه ناراحت میشه و آرزوی بدبختی برای همه میکنه)
زبون تند هم داره(با حرف هاش همه رو میرنجونه به همه متلک میندازه مخصوصا عروساش و داماد هاش خیلی به این اخلاقش افتخار میکنه میگه دیدی چه حرف درشتی بارش گردم فلانی رو چزوندم)
جدیدا رفته کربلا دیگه مسلمونی هیچ کسیو قبول ندارن
خودش تا قبل کربلا نه نماز میخوند نه روزه میگرفت تهمت میزنه دروغ میگه بدخواه دیگران هست اما بعد کربلا مثلا کسیو که همیشه نمازش سر وقت بوده روزه هاش هیچ کدوم قضا نشده مودب حرف میزنه یعنی طرف مستقیم جاش بهشته اینطوری بگم با اینکه خودم اصلا مذهبی نیستما مادر من این آدمو قبول نداره همه اش پشت سرش بهش توهین میکنه آرزوی مرگ و بدبختی یارو هم داره
بنظرتون همچین ادمی بهشت زیرپاشه؟من دربرابر آخرین بدرفتاری هیچی نگفتم سکوت کردم فقط الان سه ماهه دیگه بهش زنگ نزدم چون ترسیدم حرفی بزنم حرمت ها بشکنه