فدات عزیزم....
منم دلتنگتونم....
انشالله دستهای کوچولوی وروجکات ببوسم....
تا غافل میشم این پسر شیطون با کله میخوره زمین....
از همه چی بالا میره....
نه میتونم محدودش کنم نه میتونم بیخیال باشم برا همین ترجیح میدم بیشتر کنارشون باشم تا پشیمونی پیش نیاد....
انصافا دو سال اول سختترین دورانه.....
سر دخترم راحتتر بودم....
الان خورده ریزم زیاد زیر دست و پا هست....
بیشتر باید احتیاط کنم....
دفتر، قلم، و....
اسباب بازیهای کوچولو....
دیگه مجبورم چهارچشمی بپام....