همسر من که همیشه آخراش کم مونده بود با کیشانی دست به یقه بشه.....
کلا از معطل شدن بدش میاد.....
سر پسرم دیگه توفیق اجباری بود نمیتونست بیاد و مجبور بود بیاد خونه بمونه کنار دخترم و من تنهایی میرفتم.....
البته پسرم باهام بود و مراقب مامانش بود که تنها نباشه.....
خخخخخخ....
خلاصه تا الان به خیر گذشته.....
این دفعه بخوام برم چهار تایی مجبوریم بریم....
بهش میگم دخترمو ببره پارک و نزدیکای ویزیتم بیان.....
من احتمالا یه سر برا پاپسمیر و معاینه و چکاپ و... برم....