خواهر جون یک لحظه به آدمی نگاه بنداز که خیلی گناهکار خیلیا اما باز خدا چطور عاشقانه نگاش میکنه.....
مطمئن باش خدا خیلی هوا تو داره خیلی فقط قوی باش....
فکر کردی چی؛بقیه که به هرچی میخوان میرسن !؟
فقط یه گوشه چشمی به خدا بنداز چنان نگات میکنه و مشکلاتی که ازش بیخبری رو حل میکنه باورت نمیشه؛
بعضی وقتا شوهرم به خیلیا که مثل تو میشن میگه اگر من و زنم میخواستیم زانوی غم و فکرامون و مشکلاتمون رو بگیریم تا حالا مرده بودیم....... میدونیم پر دردیم امابیخیال میشی؛م سخته اما شدنیه😙
خواهر جون فقط یه نقطه از ناکامی های من مثلا
پارسال همین موقع من باردار ؛شوهر یکدفعه مشکل شدید رگی که اگر دیر رسیده بودیم دور از جون مرده بود،فکر کن تو بیمارستان بستری من خودم دوهفته شب و روز بالا سرش (اما با چه حالی روز سوم بستریش من سونو 8 هفته داشتم فکر کن دو ساعت رفتم دکتر اما با خراب شدن بیشتر دنیا رو سرم برگشتم باز بارداریم پوچ بود من جلو شوهرم گریه نمیکردم یه گوشه پشت به اون خالی میکردم خودمو..کادر بیمارستان میگفتن الهی شکر مشکل شوهرت حل شده چرا اینجور گریه میکنی!هیچ کس نمیدونست درد من یکی دو تا نیست( جز شوهرم هیچ کس در جریان بارداری نیود )فکر کن فامیل میومدن من میخندیدم اما از درون گریه میکردم ،
من میگم مطمئن باش خدا حکمتی داره ما ازش بی خبریم،
شوهرم رو بهم بخشید قبل از اینکه بفهمم بارداریم پوچه !:
این خیلی ارام بخش بود که شوهرم زندس؛کمی دردم کم میشد برای بارداری های پوچم.
باور میکنی تا یکماه شوهرم جای دیگه بود من خونه خودمون فکر کن من حتی تنها در خانه در هفته 11 با خون باریدن و درد وحشتناک سقط کردم...بعضی وقتا میگفتم چرا اینقدر من درد باید بکشم..و ..(از روزی که امیدم تو این گروه با دیدن دوستان صبور و پر امیدم تصمیم گرفتم امیدم رو خیلی بیشتر کنم از خدا هم خواستم صبر مو بیشتر کنه ).......
الان با اینکه ناراحتم و کلی غصه دارم اما بازم امیدم خداس..
وای چقدر حرف زدم
بخند اینروزا رو بدهن خودتون با دست خودتون تلخ نکن