عزیزم .همسر من نمیتونست .نه نخواد.میگفت اگه بد بزنم و بلایی سرت بیاد چی ..واسه همین ..حاضر بود هزینه کنه ولی خودش نزنه.ولی روزگار مجبورش کرد.هم که من سه بار منفی شدم .حالا حالا میخواستم.هم 60تا پله داشتیم طبقه 4 نمیشد بعضی اوقات برم بیرون .
ولی رفتیم پیش پرستار یادش داد .پیش اون به من زد ترسش ریخت ..
حالا خدا رو شکر خودش میزنه ..
تو هم بذار ترسش بریزه ..اگه هم واقعان نمیتونه .همسایه ای .دوستی .فامیلی که بتونه بزنه بگو بیاد خونه برات بزنه ..
انتقال اولم میومد خونه میزد .همه فهمیدند طایفه همسرم همه تو یه ساختمونیم ..ولی بهش گفتم نمیخوام کسی بفهمه برو یاد بگیر بزن ..و گرنه من انتقال نمیدم ..
ای بابا ماها داستان زیاد داریم ..حاملگی ما از قبلش تا اون اخرش پر از داستان و استرسه .خودشه یه کتاب میشه ..
الانم که مثبت شدم .بخاطر لک و خونریزی زبونم نمیاد بگم به کسی ..میترسم ..
بهرحال هر چی خیره برات پیش بیاد عزیزم ..توکل بخدا