بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

ببین دارا جون من وقتی کلومیفن مصرف میکردم اینجوری میشدم،یه نیم ساعت درد داشتم میومدم میشستم دولا رو مبل بعد دردم یواش یواش کم میشد.اگه میتونی قبل اینکار برو ادرارت رو هم تخلیه کن.من در همین حد بیشتر نمیدونم.برات آیه المرسی میخونم الان با چهارقل

سها جون اونجوري گفتي فكر كردم ديدم راست ميگي

برم دكتر كاري از دستش برنمياد

مسكن يا امپولم بده من كه بميرم نميزنم

تحمل ميكنم

اينقدر امپول و هورمون تو جونمون ميزنيم همين ميشه ديگه

واي واي خدا

انتقالم  ديگه شد ١٠ روز

البته در واقع ١٢ چون بلاست بودن

نميدونم

دارا بیا بی بی بزن.. چه تحملی داری.. من یازده زدم بی بی پر رنگ پر رنگ شده بود ها.. آخه چه کاری چه صبری دارید بابا.. آره نرو بمون خونه خوب میشی هیچ کاری از دست شون بر نمياد 

منم واست آیه الکرسی خوندم زود خوب شی 

مینو جون من روزی سه تا شباف داشتم تبدیل شد به ی شیاف و هر ۱۲ روز ی پرولوتون ۵۰۰

شکم بند داری ببند من هنوزم گاهی باد می خوره این مدلم. گرم نگهش دار نه کیسه اب گرم ها شالی روسری شکم بندی

آنا جون سلام . خوبی عزیزم؟ چه خبر ؟ دخملت چطوره؟

امروز خیلی دلم برات تنگ شده بود، اومدم توی تاپیکت تعدادی از پیام ها رو خوندم و دورانم خودم دوباره بدام تداعی شد. واقعا تو مثل یک فرشته ای هستی که همه حرفها و سوالاتم رو میشنیدی و پاسخ میدادی و تمام دوران همراه و همدلم بودی. زندگی کردم باهات تا دخمل کوچولوم بدنیا اومد. امیدوارم منو هنوز یادت باشه.

فکر میکردم وقتی زایمان کنی دیگه فرصت فعالیت نداری ولی امروز دیدم که هنوز پرتلاش به همه کمک می کنی. آفرین و مرحبا بهت.

برای همه منتظران آرزوهای نیک دارم.

و برای آنای عزیز کوچولوی دومی رو آرزو می کنم.

آنا جون همیشه سلامت و شاد باشی.

ممنون عزیزم

دوستان عزیزم یه خواهش داشتم . 

پدرم سالمند هستش و جمعه گذشته خورد زمین و الان پاش نیاز به عمل داره ولی چون ریسکش بالاست همش دکترا امروز و فرداش می کنند، فعلا هم توی بخش icu بستری است، ازتون التماس دعا دارم. لطفا برای پدرم طلب شفا کنید.

 مامانم هم سالمند است فوق العاده بهم وابسته، اولین باره که اینقدر نگرانی را در چشمهاش میبینم. سعی می کنه آرامش خودش رو حفظ کنه.

خیلی فکر و ذهنم آشفته است. بهترین جایی که احساس خوبی دارم کنار شماست. لطفا برای پدرم دعا کنید.

سپاس از همه تون.

سلام سارا جون خوبی گلم. عزيزم الان فکر کنم مامان سه تا جگر باشی درسته... منم هم شهری ت هستم عزیزم بلله ما چشم و امید مون انا ست... عزيزم ناراحت شدم واسه مامان بابات... خدا شفا ش بده انشالله هر چه زودتر دو پرنده عاشق دوبار باهم زندگی کنن به دل خوش، تن سالم برای سلامتی پدرت صد تا صلوات فرستادم 

دریادل جون 

من تو خصوصی درخواست دوستی می دم اگر دوست داشتی شمارت رو بذار می خواستم باهات صحبت کنم

روزی که خبر زایمانت رو بدی من ذوق مرگ میشم....  انشالله گل پسرات سالم و با دل خوش بیان تو اغوش مامان ماری گلشون و بابای نازنینشون که همیشه هوای مامانشون رو داشته و داره....

واقعا همینطوره منم همش میگم خدا بهم رحم میکنه میدونه کسی رو ندارم...

حالا باردار نشدما تو همین خان اول 7ساله گیر کردم بعد رفتم سراغ دوران ویار و بارداری.خخخخخ  

بله انا جان قطعا دز داروها متفاوته شما روزی 7تا محرک تخمدان داشتی من روزی 2تا!!!!ولی خب اصول سیکل و نوع مهار تخمکگذاری یکی هست

دریادل جون

خیلی برات ناراحت شدم   

یه جا دیدم اشاره به هیدروسالپنکس کرده بودی ،می شه بپرسم زیر نظر کدوم دکتری؟

چون من هم هیدروسالپنکس خفیف داشتم و 2بار انتقال ناموفق داشتم که احتمال دادند شاید به خاطر این موضوع و ارتباط لوله های سمت چپم رو بارحم قطع کردند.

به نظر من اگر خواستی دوباره شروع کنی همه موارد رو بررسی کن

من دیرو جواب ازمایشات روتین قبل اتقال رو گرفتم...همه چیز نرماله فقط tsh 3.4 هست که خب رنج نرمالش تا5 و خرده ایه ولی اینطور که شم میگین باید زیر 1.5 باشه...ازمایشات قبلم همه بین 1تا 1.5 بودحالا این رفته بالا...بنظرتون انتقال رو کنسل میکنن؟پانکچ ندارما قراره فریز انتقال بدم...دیروز کلی بهم ریختم که نکنه کنسل شه این همه برنامه ریزی کردم و دارو خوردم  

زنگ زدم ابن سینا متوجه سوالم نشد ولی گفت تو رنج باشه انتقال میدن...ویزیت بعدیم سه شنبه ست ولی دل تو دلم نیست