سلام عزیزم
متاسف شدم😢😢
ایکاش سریع به آرامش برگردی
خیلی این لحظاتت رو درک میکنم 😢
هیشکی اندازه خودت نمی تونه بهت کمک کنه که آرامشتو بدست بیاری وبه فردای بهتر فکر کنی
سرنوشتت پراز اتفاقهای خوب بعد ازاین
الهي قربونت برم... نميدوني چه حالي پيدا كردم... با ذره ذره وجودم دركت ميكنم بهار جون.... خودمم حال و روزم مثل خودته... ميگم بايد قوي باشم و دوباره شروع كنم ولي همين كه يه دقيقه بهش فكر ميكنم صورتم خيس اشك ميشه... چاره اي نيست جز تحمل كردن و راضي بودن به خواست خدا.... از خدا ميخوام آرامش رو نصيب دلمون كنه كه فقط خودش ميدونه چي تو دلمونه... برات بهترينها رو آرزو ميكنم عزيزم..
ببخشید سوالم بی ربطه ولی میخام بدونم ک چجوری تاپیکی ک زدم رو پاک کنم؟؟
دوستان عزیز می شه بهم بگید برای چی قبل میکرواینجکشن دکتر 10 روز قرص مدروکسی پروژسترون میده؟
ازروزيكه دكتر جديده رفتم كفت امپول نزن شياف بزار من بجاي شياف امپول زدم اما روزي يك دونه عصري كمي راه رفتم حدود يك ربع اومدم خونه لكه صورتي ديدم سريع شياف گزاشتم خيلي نگران شدم باز خدا بخير كنه
وقتی جواب منفی بچه ها را میشنوم انگار برای خودم اتفاق افتاده و خودم تجربه ش کردم میدونم چقدر. سخته و هیچ دلداری آدم رو. آروم نمیکنه اما باز با توکل به خدا و گذر زمان باید. از نو. بلند. شد. و. تلاش کرد.
من یکبار سابقه سقط توی ده هفته داشتم که واقعا سخت بود و هیچ وقت فراموشش نمیکنم و. هنوزم که هنوزه گاهی براش گریه میکنم که چقدر بچه خوبی بود. و. چقدر. همون مدت کوتاه که حسش کردم بهم آرامش داده بود. چقدر باهاش حرف میزدم و دوسش داشتم و. اما یهو. قلبش کار نکرد. و از دست دادمش یادمه سونوی دوم که تایید. سونوی اول برای نزدن قلبش بود رو دادم نیمه شب بود. و رفته بودیم سونو اورژانسی وقتی اومدم بیرون فقط تو. بغل شوهرم وسط سالن جلوی اون همه آدم زار میزدم و طفلک شوهرم هم مثل خودم اشک میریخت اصلا طاقت شنیدنشو. نداشتم خیلی برام سخت بود هیچ وقت فکر نمیکردم کارم به میکرو. حتی بکشه اما حالا که شده عزممو. جزم کردم و. تصمیم گرفتم تا جایی که توان دارم ادامه بدم برای رسیدن به هدفم .
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز