من زمان زيادي تو اتاق عمل بودم تا دكتر و جنين شناس بالاخره بيان پيشم
ولي از لحظه اي كه اومدن تا كارم انجام شد كلا نيم ساعت بود
وقتي بسته چهارمم باز كردن دكتر اومد بالا سرم گفت ديگه دراز بكش كه بيهوشم كنن
گفتم چي شد؟؟؟ چرا هيچي نميگيد؟؟؟؟
چيه اخري هم خراب بود؟؟؟؟
گفت دخترم اروم باش بخواب
اخرين لحظه فقط گفتم تو رو خدا اصلا همشو بزاريد
بعد انتقالم بهوش اومدم بردن تو بخش يه بهياره هي غر ميزد پاشو پاشو ديگه حالت خوبه
نه دكتري نه پرستاري هيچكي نيومد بالا سرم
رفتم خونه هم زنگ نزدم بپرسم اخر چي شد
در واقع اصلا دلم نميخواست كه بدونم
ولي فرداش زنگ زدم جنين شناسه منو شناخت
گفت ٤ تا b بوده
هرچند باور نميكنم احتمالا c بوده دلش نيومده بگه
اين كل ماجرا بود
ولي ليلا جون ببخشيد من امروز بقدري خودمو اذيت كردمو گريه كردم بچه ها راست ميگن الكي حساس شدم
نميخواستم شما ناراحت شي
الانم كه فكر ميكنم نميدونم چرا بي جهت حس كردم كه شما فكر ميكني من دروغ ميگم 😞
ليلا جون بوس و اشتي