چرا خدا منو لایق نمیدونه 🥺😔
همسرم گاهی یه حرفایی میزنه قلبم میشکنه ...
با من کاری نداره از خدا گله میکنه ولی حرفاش منه دل نازک رو گریه میندازه
کاش جواب اشکایی ک میریزم رو بهم بده چقدر چشم انتظار بودن برای چیزی که شیرینه سخته
هر روز چشمم به گوشیه تا کویین جان زنگ بزنه ..
میدونی اینو متوجه شدم که صلاح خدا به این کار نیست وگرنه مثل خیلیا زود نوبتم میشد چون شرایطش خیلی راحت بود
یعنی اینو هم از ما دریغ کرد..
همش تو ذهنم این میچرخه ک نکنه راضی نیست به مادر شدنم ؟ اخه هرکاری میخوام انجام بدم بابتش یا نمیشه یا به در بسته میخورم
از قبلا خیلی اروم ترم انگار دارم قبول میکنم ک صلاحیت مادر شدن رو ندارم ...
حتی ب بعد عید هم فکر میکنم اشکم در میاد
مگه همسرم چقدر درامد داره ک هم کرایه خونه بده ، خرجی خونه ، هم خرج زندگی ، هم بدهی ؟!
بعد اونوقت میخوام مجدد برم تو درمان چطوری بدون بیمه از پس مخارجش بر بیایم!!
این دو انتقال اخرم حدودی ۸۰ اینا شد مگ یه بابای کارگر با این همه گرونی و تورم چقدر میتونه پس انداز کنه بده ب دکتر تازه اونموقع بیمه داشتم ، الان ک ندارم چی
ببخشید دلم پر شد یهو هیچکسو ندارم ک باهاش حرف بزنم
تا میخوام حرف بزنم میگن تو ک بچه ای زوده هنوز
یا میگن تو این زمونه بچه نیاری بهتره...
البته شاید حق با اونا باشه ،، شاید نباید بچه بیارم ...
ولی وقتی میشنوم یه بابای معتاد زنش بچه دار شده دنبال سقطش میگرده قلبم اتیش میگیره ...
چرا کسی ک اعتیاد داره (از نظر دکترا دود و دم تاثیر میزاره تو باروری ) میتونه بارور کنه یا بارور بشه ولی منو امثال من نمیتونن
چقدر این دنیا بی رحمه...
یه متن خونده بودم « خدا وقتی اون چیزی رو ک میخوای بهت نمیده ، یعنی بهترشو جایگذین کرده »
میگم شاید این موقعیت شغلی که بدست اورده ، این ماشین ، این خونه ، این ارامش داخل خونه ( متاسفانه قبلا نداشتیم ، الان داریم خدارو شکر) اینا چیزایی هست ک خدا برام در نظر گرفته؟!
چون خیلی از جونای همسن سالم این موقعیت رو ندارن ...
الهی کرمت رو شکر ببخش اگ گاهی بد قلقی میکنم
نکنه من بنده ی بدی ام که صدامو نمیشنوه ؟!
یا رب تو چنان کن که پریشان نشوم
محتاج برادران و خویشان نشوم
بی منت خلق خود مرا روزی ده
تا از در تو بر در ایشان نشوم