بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

سلام .خیلی متاسفم براتون بابت از دست دادن جنینهاتون .امیدوارم خیلی خیلی زود جاشون براتون سبز بشه و تلخی این روزها رو براتون از بین ببره ..خدا به دلتون آرامش بده 😔😔

خیلی متاسفم و میفهمم که لحظات سختی رو میگدرونین 😔😔 ان شاالله سری بعدی نتیجه بگیرین 🤲

Mamnun azizam 😙😙😙

به سلامتی .ان شاالله بار اول انتقال مثبت بشین .. ۶ ماهه فرصت خوبی هست  تا کارایی که میخوای رو انجام بدین .تحرکتون رو زیاد کنین ،ورزش کنین و شیرینی جات رو کم کنین .البته ممکنه الان با داشتن بچه کوچک سخت باش ولی تا انجا که میتونین رعایت کنین 

ممنون رادیس جان مرسی از دعای خیرت🙏❤

انشاله دفعه بعد نتیجه میگیرید منم سه بار پانکچر شدم و بعد سقط باید برای پانکچر چهارم برم ،بلاخره باید آنقدر بريم و بیایم تا نتیجه بگیریم متاسفانه

مممنونم عزيزم، منظورتون متوجه شدم فقط خواستم بگم شرمنده این چند روز همش با جزئیات مزاحم بچه های تاپیک با موضوع آی وی اف میشم

نه هنوز آزمایش ندادم گفتم بزار سقط بشه بعد برم آزمایش، هيچی نخوردم میخوام بعد از سونو فردا شروع کنم ولی فعالیت زیاد دارم امروز کلی تو خونه دویدم و پایین بالا رفتم ،،، والا منم این قضیه سقط شده برام کوه وحشت و معضل بزرگ وگرنه الان باید برج ۹ پانکچر چهارمم هم میشدم ولی الان در بهترین حالت هم صددرصد رفت برای سال بعد با این کیفیت پایین تخمک من و سنم زمان برام حیاتی بوود ولی چه کنم حکمت و تصمیم خدا برام چیز دیگه ای بود ،،انشالله شما و تمام دوستان بزودی نتیجه بگیرید انشالله سال دیگه هممون بچه بغل باشیم و اینجا فقط درمورد سوالات بچه داری دغدغه داشته باشیم

خدا از دهنت بشنوه تا این ساعت خبری نیست

قربونت عزيزم ممنون از همدلیتون، چه کنم خدا هم منو سرکار گذاشته، ، فقط الان دعام اینه راحت سقط کنم کارم به بیمارستان نکشه

الهی عزیزممم نه خدا که بهتون معجزه اش رو نشون داده دوباره بازم خیلی زود نشون میده ..حکمت خدا رو شکر واقعاا😔ان شاالله که خیلی راحت بدون دردسر سقط میشه و نیازی به بیمارستان و بستری شدن نداشته باشین .فقط استرس رو از خودتون دور کنین و به بیمارستان و چیزای منفی فکر نکنین 

سلام خوبین 

دوستای گلم ناامید نباشید 

خداخودش میدونه من درکتون میکنم  

از امید از درد امپول. از رفت و آمد هزار جور سونو و آزمایش 

از تایم هایی ک ساعت کوک می‌کنیم داروهامون سر وقت باشن 

از چهره های امیدوار همسرمون 

از زحمت های ماهانه شون ک رو هم بزاریم برنامه ریزی کنیم این ماه فلان قد خرج کمتر کنم ب خرج ویزیت دکتر و سونوها بشه 

از تمام لک  ریزش مو و تمام کبودی ها … 

من درک میکنم همه اینارو ب اضافه عمل ای یو ای  و عمل همسرم 

منم گذروندم 

تا شد ی بچه 

بچه مو از دست دادم ب خاطر تنش  من فکر میکردم دیگه نمیتونم ادامه ب زندگی بدم 

چون همه ی امیدم طفلم بود ولی نشد 

من شبای گذروندم ک فکر میکردم تا صبح نمیرسم 

تنها چیزایی ک دلمو آروم میکرد قرآن و ذکر بود 

با این ک خانواده م کنارم بودن ولی همین ک همسرمو میدیدم درد هام از یادم میرفت 

با همه ی این ها گذشت نمیگم فراموش کردم با صدای بچه 

با تاریخ روز زایمانم با هزاران چیز دیگه من گریه کردم 

ولی با تمام این ها من خدا رو داشتم 

من اهل بیت ع داشتم 

من همش دعا میکنم  برای همه خدایا اگه بهمون هدیه دادی  سالم بده تا آخرش ک تو بغلمون میاد  

همش با خودم میگم خدایا نذار اشک های همسرم باعث شرمندگی بیشتر من بشه خدایا حداقل ب خاطر همسرم 

من از وقتی ک اومدم تو تاپیک خدا میدونه با انتقال منفی دلم گرفته  ولی نور امید هست ب انتقال مثبت دلم شاد شده 

 عزیزای دلم خدا خیلی بزرگه ، به قول همسرم میگه شاید اینجوری قدر هدیه و نعمت خدای مهربانو خیلی بیشتر بدونیم 

الهی ب حق شیره خواره حضرت رباب ع به حق محسن بن علی ع حضرت زهرا س تا سال دیگه کوچولوهامون  سلامت بغلمون باشن …یا الله یا الله یا الله 

عزیزم هیچ کار خدا بی حکمت نیست. منم عادتم بهم زیخته فکرکنم انتقالم میوفته اسفند

انشاالله هممون سال دیگه داریم در مورد شیر و پوشک حرف می‌زنیم 

امروز یه پسربچه دیدم بغل مامانش

گفتم خدایا  میشه به منم بدی

میشه منم بچم ناز تو بغلم بخوابه

عزیزم چقدر همه هم دردیم اینجا.با حرفات که انقدر قشنگ درونم رو توصیف کردی فقط دارم اشک میریزم

یه روزی حتی به ذهنمم نمیرسید که تو این راه بیام

مخصوصا که به راحتی بچه دارشدم فکر میکردم هروقت بخوام هرچندتا که بخوام میتونم بیارم

اره فداتشم 

ولی همون سقط من منو قوی تر کرد دیدم ب اطرافیان هم عوض شد 

خیلی برام سخت بود ک فکر میکردن مشکل داریم برای بارداری هروز ی جور حرف تا اومدیم اقدام کردیم و نشد و وقتی هم بعد ۱/۵ سال شد 

ی مشکل بزرگی برامون پیش اوردن 

ک شد آنچه را ک نباید میشد 

و بازم حرف ها بود 

باورتون شاید نشه دلشون شاد بود از اینکه من باردار میشدم 

ن از درد های سقط من 

من همش گریه میکردم  ب همسرم میگفتم من از مجردی از کلمه سقط ترسیدم 

منم مثل شما برنامه ریزی برای تاریخ تولد بچه م داشتم ولی نمیشه برای خدا تصمیم گرفت 

داشتم ی کلیپ  میدیدم حرم حضرت عباس ع 

منم مثل اون نوشته گفتم یا عباس ای قمر بنی هاشم خودت به تمام کسایی در انتظارن اولاد سالم بده 

یعنی حرمت فقط جا برای بچه ی من نداره 

من ایمان دارم به کرم اولاد امیرالمومنین علی ع …