سلام خوبین
دوستای گلم ناامید نباشید
خداخودش میدونه من درکتون میکنم
از امید از درد امپول. از رفت و آمد هزار جور سونو و آزمایش
از تایم هایی ک ساعت کوک میکنیم داروهامون سر وقت باشن
از چهره های امیدوار همسرمون
از زحمت های ماهانه شون ک رو هم بزاریم برنامه ریزی کنیم این ماه فلان قد خرج کمتر کنم ب خرج ویزیت دکتر و سونوها بشه
از تمام لک ریزش مو و تمام کبودی ها …
من درک میکنم همه اینارو ب اضافه عمل ای یو ای و عمل همسرم
منم گذروندم
تا شد ی بچه
بچه مو از دست دادم ب خاطر تنش من فکر میکردم دیگه نمیتونم ادامه ب زندگی بدم
چون همه ی امیدم طفلم بود ولی نشد
من شبای گذروندم ک فکر میکردم تا صبح نمیرسم
تنها چیزایی ک دلمو آروم میکرد قرآن و ذکر بود
با این ک خانواده م کنارم بودن ولی همین ک همسرمو میدیدم درد هام از یادم میرفت
با همه ی این ها گذشت نمیگم فراموش کردم با صدای بچه
با تاریخ روز زایمانم با هزاران چیز دیگه من گریه کردم
ولی با تمام این ها من خدا رو داشتم
من اهل بیت ع داشتم
من همش دعا میکنم برای همه خدایا اگه بهمون هدیه دادی سالم بده تا آخرش ک تو بغلمون میاد
همش با خودم میگم خدایا نذار اشک های همسرم باعث شرمندگی بیشتر من بشه خدایا حداقل ب خاطر همسرم
من از وقتی ک اومدم تو تاپیک خدا میدونه با انتقال منفی دلم گرفته ولی نور امید هست ب انتقال مثبت دلم شاد شده
عزیزای دلم خدا خیلی بزرگه ، به قول همسرم میگه شاید اینجوری قدر هدیه و نعمت خدای مهربانو خیلی بیشتر بدونیم
الهی ب حق شیره خواره حضرت رباب ع به حق محسن بن علی ع حضرت زهرا س تا سال دیگه کوچولوهامون سلامت بغلمون باشن …یا الله یا الله یا الله