بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

به اون یه نفرم نگو

حرفتودلت نگه داره

خواهرت هرطورم باشه به همسرش میگه

ماهایه ضرب المثل داریم که حرفتوبه خواهرت نگوچون خواهرتم خواهرداره

هایپرشدی همسرت هست

الان ماشین هست،دکترهست،داروهست قدیم نیست که

تحمل کنه

یه داستان واقعی بگم

به یکی میگن سرکاربابای فلانی فوت شده بهش نگو تاغروب چون ایناهمشهرین یهوکاروول میکنن میرن پیمانکاریه هدرمیره پولمون غروب بگو که برن فرداشم مرخصی

طرف میره اینورمیره اونورمیبینه نمیتونه خودشونگه داره سرشومیکنه توبشکه آب میگه نمیتونم حرفونگه دارم بابا،بابای فلانی مرده

همه میشنون لباس میپوشن میرن کارمیره روهوا

پس اینکه قدیمیا میگن اگه دلت حرف خودتو نگه نداره دل کسی دیگه حرفتونگه نمیداره واقعیه

خیلیارودیدم که آب میخوردن توخنشون به دوستشون میگفتن

حرف زدنی میگن مامثللللل خواهریم🙃

وقتی میونشون بهم خورد عالم ادم رازاشونو فهمید

حالا آی وی اف چیزبدی نیست ویه درمان پزشکیه

اماخیلیا بی فرهنگن وموقع غیبت وحرافی میشینن این حرف کاشت بوده وچی بودهو...میزنن🥴

آیدا جان بنظر من اول سنگاتو با خودت وابکن بعد برو سراغ این کار....

چون مسیر راحتی نیست و با هر سختی بخواهی جابزنی فقط خودت اذیت میشی

ببین من خودمو میگم من وقتی میخواستم وارد این راه بشم اول با شوهرم توافق کردم که اولا هیچوقت و هیچکس نباید مطلع بشه دوما یکبار بیشتر اینکارو انجام نمی‌دهم اگر صلاحم باشه میشه والا طبیعی اقدام میکنیم دختر هم شد می‌گذارم رو فرق سرم

بعد کلی نذر کردم و از خدا خواستم خدایا یا به نعمتت ببخش یا به حکمتت هر مرحله که خودت صلاح میدونی متوفقش کن ولی این راه رو راه مجازات یا امتحان من قرار نده منو با بچه امتحان نکن که ضعیفم و شرمندت میشم ولی اگر ندادی بهترشو برام جبران کن من تو رو با رحمان و رحمت میشناسم

هر چله و دعایی هم که شروع کرده بودم عهد کردم منفی هم شد به شکر حکمتش انجامش بدهم حتما

شما هم تصمیمت رو بگیر این راه سختی زیاد داره اونم با دو تابچه ولی تصمیم گرفتی دیگه به حرف هیچکس کاری نداشته باش مردم همیشه حرف برای زدن دارن 

به خواهرم نگم ؟اون کادر درمان میگ برو دنبالش قراربود بچه هام اینسری بذارم پیشش.اخه دختر بزرگم یکم دهن لق ببرمش پیش همه میگ..اگ نگم برا روز تخمک کشی باید هردوتامون بریم چکارشون کنم؟میشه با دوتا بچه مگ؟

عزیزم شما چندتا دختر دارین؟تعیین جنسیت کردین؟بارچندم گرفت

مثل شما دو تا دختر دارم

خدا خواست بار اول گرفت

الحمدلله .خدارو هزار بارشکر.روز تخمک کشی بچه هاتون کجا گذاشتین؟طی درمان با خودتون میبردین؟تهرانین؟

نه تهران نیستم اصلا بچه هام در جریان نیستند

میومدم تهران شوهرم به خواهرش میگفت ما تهران خرید داریم بچه ها رو از مدرسه ببر

هیچکس نفهمید

اره عزیزم

دخترم بزرگه خدابرام نگهش داره مامان قربونش بره دبیرستانه😘😘😘

نه گلم ۷تادیگه جنین دارم

پری بشم واردسیکل میشم

اگرخدای نکرده نشد ازاول شروع می کنم

همه مردامیگن یه بار

واردمرکزمیشن ول نمیکنن🤣

ببین من تاتهران دوساعت فاصله دارم امااصلا اسم تهرانو نمیاوردم

اگه کسی باهام کارداشت میگفتم بیرون

حالا بیرون ممکنه یه ساعت باشه یاده ساعت

رومن که جی پی اس وصل نکرده بودن

غَرقِ زخمیم ولی قامتمان خم نشده🥲

منم مثل شمااسترس داشتم کسی تومرکزنبینه

کسی نگه توخونه نیست 

ولی به خودم گفتم بسپاربه خدا

بعدگلم یه دونه وجعلنا بخون فوت کن به خودت هیشکی نمیبینتت🤣

نامرئی میشی

اینوبابام بهم مجردبودم گفت(درجهت استفاده درکارخوب )😁

گفت توقران اومده وآیش توقران هست

وقتی میخواید ازچشم بقیه پنهان بشید بگید

وجعنامن بین ایدیهم سداومن خلفهم سدافاغشیناهم فهم لایبصرون

من ۳تامیخونم فوت میکنم به خودم میرم داخل 

اصلا بر فرض کسی هم دیدت اولا دیوار حاشا بلنده بگو یه مشکل کوچک داشتم بگو پولیپ داشتم...

دوما اگر هم فهمید به جهنم تصمیمی که خودت برای زندگیت گرفتی به کسی چه مربوط

والله

بچه ها به منم یه راهنمایی بدید مامانم میگه چه کم پیدایی بچه هارو نمیاری من و بابات ببینیم حالا من چیکار کنم با این شکم😐😐

استرس گرفتم اصلا گفت شاید خودم بیام خونت