سلام دوستان عزیزم
من از اواخر سال ۹۸ اقدام به بارداری کردم ولی چند ماه که گذشت و خبری نشد نگرانی من بیشتر شد. همسرم آزمایش داد و دیدیم بله اوضاعش خوب نیس. ۲۰ میلیون اسپرم با مورفو و حرکت صفر. همون موقع قرص فرتیل سان رو برای سه ماه همسرم استفاده کرد و من ماه سوم باردار شدم. که متاسفانه هفته ششم سقط شد. بعدش من دکتر رفتم و به من گفتت که تنبلی تخمدان دارم و ممکنه دلیل سقط تخمکای من بوده باشه. به اضافه اینکه بعد از سقط هزارو یک عارضه اومد سراغم. عفونتی که اصلا خوب نمیشد. لکه بینی که قطع نمیشد. منی که تا حالا کیست نداشتم کیست پیدا کردم و خلاصه یک سال درگیر این ماجرا بودم و در این حین یه بار دیگه بارداری و سقط زودهنگام رو تجربه کردم. بعدش برای مدتی ال دی استفاده کردم و هیچ اقدامی نداشتم.
از طرفی همسرم قصد ادامه تحصیل و مهاجرت داشت و این وسط ترس رفتن در یک کشور جدید و اینکه نتونیم مشکلمونو پیگیری کنیم و همراه با غم غربت اضافه شد.
ما قبل از رفتن تصمیم گرفتیم توی مرکز مام آی وی اف انجام بدیم که بعدا در سالهای بعدی بیایم و فقط انتقال انجام بدیم. روز تخمک کشی من ۳۲ تا تخمک داشتم و خیلی شاد و خندون مرکزو ترک کردم. اما بعد از مدتی که برای گرفتن کارت جنین مراجعه کردم گفتن که فقط ۸ تا جنین و اون هم فقط دو جنین گرید aدارم. ضمن اینکه در کنار برگه نوشته شده بود تخمک ها مشکل شکل و هسته سیاه دارند. و صمن اینکه اسپرم هارم زده بود ۱۰ میلیون با مورفوی صفر. من دیگه اشکام بند نمیومد و خیلی سریع از سرکار با چشم گریون پیش خانم دکتر علیرضایی رفتم. ایشون گفتن عه شما همونی هستید که جنین شناس از کیفیت بد تخمکاتون تعجب کرده بود و میگفت این تعداد تخمک نباید انقدر بی کیفیت باشند. دیگه واقعا زندگی برام بی معنی شده بود. روزهای بسیار سختیو گذروندم. در همون حین باید کشور رو ترک میکردم و واقعا روزهای بسیار سختی بود پر از ناامیدی.
همسرم دو ماه قبل از من رفته بود. و ضمن اینکه اون از من امیدوارتر بود و همونجا قرص فرتیل سان ام رو مجدد شروع کرد و تغذیه سالمی هم داشت. اما من واقعا امیدی نداشتم. وقتی من وارد سوئد شدم دو روز بعد یادمه پریود شدم. در حالی که همچنان عفونت داشتم فقط دو بار اقدام داشتیم. یادمه چند روز به پریودم مونده بود و من کمر درد شدید داشتم و با سرچ تو اینترنت دیدم از عوارض عفونت هست. و اشک میریختم که وای که من تو اینجا چیکار باید بکنم. اما همسرم اصرار کرد که بیبی چک استفاده کنم و در کمال ناباوری مثبت شد. نمیدونستم ناراحت باشم یا خوشحال. میترسیدم با مشکل تخمکم مجدد اون سقط تکرار شه و دوستانی که سقط داشتن میدونن که چقدر تجربه تلخیه و دیگه تو غربت ۱۰۰ برابر میشه
انتهای هفته پنج مجدد خونریزی زیادی داشتم و دیگه گفتم تمومه. اینجا حتی نمیدونستیم کجا بریم اورژانس نمیتونستیم از کسی بپرسیم. بعد از چند روز فهمیدیم باید اورژانس بریم. با نهایت ناامیدی اون روز رفتیم و در کمال شگفتی دکتر گفت قلبش تشکیل شده. اون لحظه شادی وصف ناپذیری داشتیم. الان هم هفته ۱۵ هستپ و خداروشکر تا حالا همه چی خوب پیش رفته. از دوستان میخوام دعا کنن تا انتها خوب پیش بره.
معذرت میخوام این داستان طولانی شد.
فقط خواستم بگم علم و نتایج آزمایش هایی که انجام میدیم قطعی نیستند و همه جوانب مشکلات ناباروری شناخته شده نیستند. خیلی وقتا انگیزه بالا، استفاده از داروهای خوب و امید به خدا میتونه خیلی چیزارو حل کنه.
امیدوارم همه عزیزان تو اینجا به آرزوشون برسند.