اي جانم بسلامتي بغل بگيريشون ان شالله
واي نگو منم همون موقع ميگفتم خدا همينو برام نگه داره من دورازجون غلط بكنم به بچه فك بكنم
امااا امام از خواهر بد هي رفته تو مخم برو انتقال بده
منم قبل اينكه اصلااا كارم به ميكرو اينا برسه از تك فرزندي متنفر بودم ولي خوب وقتي اينجوري شد ميگفتم خيليم خووووبه
ولي الان دلم براي پسرمم ميسوزه
ازينكه بعدا پشبمون بشم
من ٩ ماه بارداريمو كلا استراحت مطلق بودم
سه ماه اول لكه بيني
لكه بيني تموم شد بخاطر شيافااا لروزشترون كه روزي ٨٠٠ تا ميذاشتم
عفونت وخارش و حساسيت شديد گرفتم جوري كه ورم كرده بود بعد استرس داشتم نكنه كيسه ابمو عفونت سوراخ كنه
خارش وورم خوب شد
حجم كيسه ابم كم شد تست امينوشور و سونو دوباره دادم خداروشكر اوكي شد اون اوكي شد فشار بارداري گرفتم و مشكوك به دفع پروتين
اون اوكي شد پسرمم تكون نميهورد يكسره بيمارستان بودم تست ان اس تي ميدادم
تا اينكه شد يماه به زايمانم كه درد شديد گرفتم بيمارستان سه روز بستري شدم و بعدش تر خيص شدم كلااااا خيلي دوران پر تنشي رو داشتم
اونا تموم شدهمش منتقل شده بود به پسرم كه هنوزم هنوزه اذيتم ميكنه
الانخًاهرم رفته رو مخم برو انتقال بده از ترس كروناااا و پسرم كه خيلي بد قلقه دو دلم يهو ياد اونموقع هااا افتادم گفتم بزار بيام ببينم چه خبره