عزیزم چرا بی بی چک زدی آخه دختر گل
ببین من نمیتونم بهت بگم غصه نخور، اصلا منظورم این نیست
میگم هرکی خودش رو زود جمع کنه برنده هست، حالا یه نفر با مشاوره خوب میشه، یه نفر خودش بلده حال خودش رو خوب کنه
میگم اینکه همه روزها آدم غصه بخوره بده، ببین هممون اینجا مثل همیم، یکی کمتر یکی بیشتر سختی داره، بعد حالا باردار میشم، میریم تو فاز استرس و غصه تا سونو قلب، حالا اغلب هم تو این بازه خون ریزی داریم
بعد چون هنوز تکون های بچه حس نمیشه میریم تو فاز چک 24 ساعته علائم و نت گردی هی میگیم نکنه چیزیش شده من نفهمیدم
بعد میرسیم غربالگری، دوباره کلی استرس که نکنه فلان باشه و...
بعد حالا اگر خدای نکرده جواب غربالگری یه ذره با ایده آل های ما فرق کنه میریم دوباره نت گردی که نکنه اینا دروغ میگن سالم هست، یا اگر سلفری بدیم هزار بار میمیرم و زنده میشم تا جوابش بیاد
بعد سونو انومالی
بعد تازه حرکات بچه شروع میشه، از 24 ساعت 30 ساعت گیر میدیم به حرکات بچه و مدلش و چیزهایی که نصف و نیمه شنیدیم و هی استرس که نکنه چیزیش شده باشه، حالا این وسط مامان های فعال تر هی موزیک و قرآن و دعا به صورت زیادتر از حد نرمال واسه بچه میذارن و میخونن
بعد استرس نشتی کیسه اب
بعد استرس انقباض و زایمان زودرس و...
بابا حاملگی تمام شد، چیزی ازش فهمیدیم؟؟؟!!!! شاید دیگه تکرار نشه واسمون، لذت هم بردیم؟؟؟ چی به اون بچه دادیم تو این 9 ماه جز استرس و گاهی یه ذره ابراز علاقه و لذت بردن از وجودش؟؟؟؟
بعد توقع داریم چه بچه ایی داشته باشیم بعد از تولد؟؟؟
کولیک های ناجور، گریه های زیاد، شیر نخوردن، غذا نخوردن لجبازی، بد خوابی و... (تو پرانتز بگم اگه استرس داشتیم تو بارداری حداقل بعدش بریم درمان کنیم باز بچه آروم میشه دوباره)
اینا رو تک تک خودم لمس کردم با گوشت و خون و پوست و استخونم که میگم
درک میکنم الان خیلی برات سخت میگذره، ممکنه فکر کنی هیچ وقت مادر نمیشه
ولی دوست عزیز تا رحم داری و یا تخمدان امیدوار باش، خدا تلاش های ما رو میبینه، خدا پیش دلهای شکسته هست