بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

متاسفانه اینجایی که میرم کلی قانون مسخره دارند.☹

من یه بیمارستان تخصصی زنان بخش باروری توی آلمان میرم . اصلا نمیدونم تیم میکرو چه کسانی هستند. فقط با یه دکتر سر و کار دارم که اون همه چی رو بهم میگه یا میده 

مامانای باردار کدومتون شکم بند بارداری استفاده میکنین؟من دکترم گفته بزنم استفاده میکنم بیشتر دل و کمرم درد میگیره نکنه ضرر داره؟؟؟

از تاریخ اخرین پریودت حساب کن

مطمئنم که اهدایی رو هیچ وقت راضی نمیشه. بارها صحبت کردم  باهاش. همسر من اهل آلمانه و کلا با این نگرش بزرگ شدند که بدون بچه هم زندگی جریان داره. الان داداشش هم بیشتر از ده ساله که ازدواج کرده ولی همون اول گفتند بچه نمیخوان. 

البته من کلی با همسرم حرف میزنم که یه بچه به فرزند خوندگی قبول کنیم ولی خودت که میدونی این هم سختی های خودش رو داره‌. آلمان بچه ایی رو به فرزندخوندگی گرفتن تقریبا غیرممکنه، چون خودشون تحت پوشش میگیرند و ایران هم نمیدونم با همسری که تبعه نیست چطور قبول میکنند.

سلام عزیزم تو خوبی .بله امروز انتقال دادم

عزیزم این که تو جایی زندگی میکنی که بدون بچه هم اوکی هستن همه خیلی خوبه، حداقل استرست کمتره از ماها هست، راستش من اگه از حرف اطرافیان نمیترسیدم و نگران اینده زندگیمون نبودم اصلا اصلا غصه نمیخوردم 

تبسم توهم بعدانتقال درد رحم و شکم داشتی ؟من روز دوممه رحمم تیر میکشه میزنه به پام

مبارکت باشه عزیزم 9ماه بچسبن به دلت منم دیروز انتقال دادم😍😍

اره اینجا اکثرا اینطوریند ولی خانواده همسرم کاملا برعکس اند.

 اولین چیزی که همسرم توی روز خواستگاری از من پرسید این بود که دلش میخواد بچه داشته باشه و نظر من رو میخواست بدونه، چون خیلی از دخترها اینجا دلشون نمیخواد بچه دار بشند.

 مادر شوهرم هم  اول سوالی که بعد عقد از من کرد این بود که به بچه فکر میکنید. نگران بود که ما هم بگیم بچه نمی خواهیم. شوهرم گفت حالا که زوده ولی اره. مادر شوهرم چندین بار بهم گفته ما دلمون نوه میخواد، چند بار گفته پسر بزرگم گفت بچه نمیخواد و هیچوقت دلیلش رو نگفت. شما به فکر باشید.

مدام زنگ میزنه و از مرحله مرحله درمانم می پرسه. یعنی هیچ نوبت دکتر من رو فراموش نمیکنه و همه رو دقیق یادشه. البته میدونم که از روی دلسوزیش هست چون واقعا خانم خوبی هست اما به من خیلی استرس وارد میشه. مطمئنم که غروب زنگ میزنه که بپرسه سونو چی شد.

چندبار سر این قضیه با همسرم بحثم شد که نمیخوام کسی چیزی بدونه، ولی حالیش نمیشه.  از طرفی مادر شوهرم خیلی مسن هست حدود ۷۵ سالشه، نمیخوام باهاش بد برخورد کنم.

مرسی عزیزم .همینطور برای شما  پس با همیم 🤩🤩

کدوم مرکزی شما ؟

من که هیچی ب هیچی انگار نه انگار که چیزی رفته اون تو 😢

چه اشکالی داره؟ اتفاقا نظر دکتر رزاقی هم اینه که سه روزه برای تعداد جنین کم، بهتره و حتی احتمال رشدش در رحم بیشتره. منم انشالله این دفعه قراره باز سه روزه انتقال بدم.

 به این چیزا فکر نکن بنظرم حرفشون درسته. گفتی سه تا فولیکول داری با ذخیره کم، منو بگو که بار اول ذخیرم یک و شش بود که چهارتا فولیکول شد و نهایتا سه تخمک و سه جنین. می فهمم ماها که ذخیرمون کمه نگرانی مون بیشتره اما مهم کیفیت جنینهاست. سعی کن همه ش به جنبه های مثبتش فکر کنی. ✌

ممنون از حرفای دلگرم کننده شما و همه دوستان  .

ان شااله که واسه من هم جنین های تپل و خوب تشکیل میشه. توکل به خدا. 

خواهر من آلمان زندگی میکنه و همسرش آلمانیه .خودش تمایل به بچه داشتن نداشت چون پزشکه متخصص هستش و دوست داشت زمان برای یادگرفتن جراحی داشته باشه ولی برعکس همسرش بچه میخواست و مجبور شد خیلی زود بچه دار بشه .اینجوری هم خیلی سخته و آدم تحت فشار بیشتری هستش.همین که همسرت اصرار نداره بازم خوبه و شاید در طول زمان بشه روی فکرش کار کرد

وای الان این حرف های شما رو خوندم یاد خواهرم افتادم بر عکس که همه فکر میکنن آلمانی ها خیلی سرشون تو کاره همدیگه نیست ولی برعکسه .مادر شوهر خواهرم خیلی تو زندگیش دخالت میکنه در مورد بچه دار شدن هم .ما برای مراسم عروسیشون که رفته بودیم مدام گوشزد میکردن که زود بچه دار شن.وکلا خیلی دخالت میکنن هم خودش و هم پدرش.در حالیکه خواهره من خیلی آدمه مستقلی هستش ولی از دستشون شاکیه