وای توروخدا اینجوری نگو
از دیروز پیاماتو میخونم قلبم درد میگیره
عزیز دلم مخصوص تو دعاهام هستی ازین بعد اگه قابل باشم
همه بچه هایی که اینجا هستن درد کشیده ان
درد از همون لحظه که برا اولین میفهمی که قرار نیست مثه خیلیا راحت مادر بشی و بچه ها ی قد و نیم قد دور و اطرافت رو میبینی شروع میشه،اونجا که بعد از کلی نذر و خواهش و دارو و...دکتر محکم برمیگرده میگه فقط آی وی اف ،دیگه گوشای آدم کر میشه،ضربان قلب آدم میره بالا،با اشک تو خیابونا میدویی
هی میدویی و ...سال ها میدویی،پس کو سهم من،مگه من چی خواستم...
ولی من به اون بالاسری ایمان دارم خودش بهای دلای شکسته ماست
ایمان دارم به زودی مادر میشی شک ندارم
فقط محکم باش
من بعد از اینکه اونهمه عذاب کشیدم و حامله هم شدم و خودم رفتم سقطش کردم بعد اون گریه ها بعد اون استخون دردا تو خواب
بعد حرفایی که تو مطبای ژنتیک به خوردم دادن احساس میکنم خیلی قوی شدم،میدونم و ایمان دارم که بالاخره بغلش میکنم و شیرش میدم با انگشتام نازش میکنم و اون بخوابه و من ساعتها تماشاش کنم😭❤❤