2777
2789
عنوان

بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

| مشاهده متن کامل بحث + 7045600 بازدید | 684475 پست
ببین چقد بیهوشی اولش بده ، داشتم میمردم ، یه چیز سفید میدیدم مثل برق و باد حرکت میکرد ، تمام تنم سفت ...

عزیزم انشالله که برای شما هم ۸ تا جنین بشه ،بهشون نگفتی برای انتقال با بیهوشی ؟

دست هایم به آرزوهایم نرسید! آنها بسیار دورند...اما درخت سبز صبرم میگوید... امیدی هست... دعایی هست...خدایی هست...

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



من انقد داشتمم بخاطر سرم ایناا خودم داوطلبانه رفتم🤣🙈🙈

نه من بخاطر توالت فرنگی بنداومده بود  ابمیوهوهم‌گفته نصفشو بخور بعدمیگه دست شویی بدو میگم‌هیچی نخوردم گفت بخور منم دوتا ابمیوه خوردم   

یا رب العالمین
برا شماهم مرکز اینقدر طول کشید؟ ده و۴۰ اوردنم‌تو بخش ۲وربع مرخص شدم دیگه اونجا خالی شده بود   & ...

خب دیرتر از من عمل شدی برا همین دیرتر مرخص شدی. فکر کنم بین هشت تا نه عمل شدم و قبل از یک مرخص شدم.

پروردگارا توکل کردن و ایمان داشتن رو بهم یاد بده 🙏🏻 پروردگارا خونه ی قشنگمون رو با نی نیمون قشنگتر کن👶🏻
دقیقا ، من سر ساعتی که امپول ازادسازی و زده بودم عملم کردن

درستش هم همینه ولی گاهی نمیدونم چرا دیر میشه،عقب میفته

دست هایم به آرزوهایم نرسید! آنها بسیار دورند...اما درخت سبز صبرم میگوید... امیدی هست... دعایی هست...خدایی هست...

بچه ها من امروز روز سوم انتقالمه

همش نگرانم نکنه منفی شه. از ترس اینکه منفی نشه هرروز دوتا آمپول پروژسترون باهم میزنم. آخه میشد شیاف زد به جاش. ولی اینجا گفتن آمپول قوی تره

یه صلوات مهمونم کنید

اونجاا بیشتریاا ۱۷ ، ۱۸ تا تخمک داشتن ☹ چرا ما ۸ تا داشتیم 😁 البته خداروشکر

فندق مامان و بابا بی صبرانه منتظر دیدنت هستیم.این انتظار برای من و بابایی شیرین ترین انتظاره...پس محکم بچسب تو دل مامانی تا به موقع صحیح و سالم بیای تو بغلمون عشق مامان و بابا🧡😍
ببین چقد بیهوشی اولش بده ، داشتم میمردم ، یه چیز سفید میدیدم مثل برق و باد حرکت میکرد ، تمام تنم سفت ...

وای یه خانمه گریه میکرد منم بعد دوبار گریه افتادم .گیج بودم هی خوابم‌میبرد بیدارمیشدمتا ۱۲.۵ وگرنه ۱۰و۴۰ که اوردنم توبخش فهمیدم اقاهه گفت برو روتخت جابجا بشو.میگم یعنی بعد تخمک کشی هم اون اقا گذاشتم‌روتخت یا خودم؟ اونجاشو یادم نیس.فقط سرمو که وصل کرد دوتانفس عمیق کشبدم بیهوش شدم

یا رب العالمین
عزیزم انشالله که برای شما هم ۸ تا جنین بشه ،بهشون نگفتی برای انتقال با بیهوشی ؟

مرسی گلم ، نه انقد که سختم بودد امروز واسه بیهوشی خودم ببخیالش شدم😁 خانما میرفتم واسه انتقال دو دیقه ایی میومدن بیرون سرحال و اوکی ، گفتم چه کاریه بیهوشی

فندق مامان و بابا بی صبرانه منتظر دیدنت هستیم.این انتظار برای من و بابایی شیرین ترین انتظاره...پس محکم بچسب تو دل مامانی تا به موقع صحیح و سالم بیای تو بغلمون عشق مامان و بابا🧡😍
اونجاا بیشتریاا ۱۷ ، ۱۸ تا تخمک داشتن ☹ چرا ما ۸ تا داشتیم 😁 البته خداروشکر

خوب اونا بیشتر پلی کیستیک هستن ،شما ذخیره تون چنده ؟

دست هایم به آرزوهایم نرسید! آنها بسیار دورند...اما درخت سبز صبرم میگوید... امیدی هست... دعایی هست...خدایی هست...
نه من بخاطر توالت فرنگی بنداومده بود   ابمیوهوهم‌گفته نصفشو بخور بعدمیگه دست شویی بدو میگم‌هیچ ...

😁😁😁😁 

فندق مامان و بابا بی صبرانه منتظر دیدنت هستیم.این انتظار برای من و بابایی شیرین ترین انتظاره...پس محکم بچسب تو دل مامانی تا به موقع صحیح و سالم بیای تو بغلمون عشق مامان و بابا🧡😍
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز