ببین خیلی خوبی کردم به مادرشوهرم
از کار کردن و غذا فرستادن و هدیه خریدن ...
احساس میکنم خوبی بیش از حدی که کردم کار دستم داده
بعدم تا قبل عروسیمون پدرو مادرش به شوهرم اصلا اهمیت نمیدادن
اصلا انگار نه انگار یه پسری هم دارن ولی بعد ازدواج یه سره بهش زنگ میزنن کجایی،کجا رفتی،ده دیقه دیر اومدی....
یه سره میگن بیا پیشمون
حتی نمیزارن یه شام بخوریم
واقعا متاسفم بر همچین پدرو مادرهایی که تا پسرشون زن میگیره تازه یادشون میفته بچه دارن