2777
2789
عنوان

بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

| مشاهده متن کامل بحث + 7046094 بازدید | 684498 پست

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

ازمایش دادم مثبت شده ،ولی خون دیدم حالا دیگه نمیدونم برام دعا کن هر چی صلاحمه راضیم به رضای خدا  ...

داشتم مینوشتم به دل من مثبتی والا که پیامت اومد ، خون چی دیدی ول کن بابا محل نزار ،من مثه بید میلرزیدمو استرس داشتم خونریزی داشتم با دفع لخته های وحشتناک و درد پریودی اصلا انگار پریود شدم ،بازم همه اومدن بهم گفتن اونام اینطور بودن و بچه هاشون اومده بغلشون ،غم به دلت راه نده اصلا مطمئنم یه بارداری سالم پیش رو داری ،خوشحال باش 🥰🥰🥰🥰🥰

میگه حتی رو دو سه کیلو هم حساسه 


  تابستون منم میخواستم برم پیشش پولمون جور نشد انقدر ناراحت شدم ولی الان میگم خدایا شکرت میگن هیچ کارت بی حکمت نیست.من طرف یه جوری نگام کنه میزنم زیر گریه حالا بخواد دعوام هم بکنه.منم اضافه وزن دارم اونم خیلی  مریض چاق ودکتر حساس وبی اعصاب چه شود

اسفندی که باشی میشی ته تغاری خدا   خدایا دل ته تغاریت رو نشکن به آرزوش برسون .
داشتم مینوشتم به دل من مثبتی والا که پیامت اومد ، خون چی دیدی ول کن بابا محل نزار ،من مثه بید میلرزی ...

ممنونم فدات شم سرم ای وی ای جی فقط دارم پرد برام خوب نبود نمیدونم حالا اثر کنه یا نه توکل به خدا 

 تابستون منم میخواستم برم پیشش پولمون جور نشد انقدر ناراحت شدم ولی الان میگم خدایا شکرت میگن ...

خوب شد نرفتی من دوستم لاغره رفته بود بش داد زده بود چاقی اون نهایت ۴ ۵ کیلیو اضافه داشت 

خوب شد نرفتی من دوستم لاغره رفته بود بش داد زده بود چاقی اون نهایت ۴ ۵ کیلیو اضافه داشت 

من۱۵کیلو اضافه وزن دارم

۱۲کیلو هم کم کردم  

اسفندی که باشی میشی ته تغاری خدا   خدایا دل ته تغاریت رو نشکن به آرزوش برسون .
 تابستون منم میخواستم برم پیشش پولمون جور نشد انقدر ناراحت شدم ولی الان میگم خدایا شکرت میگن ...


واقعا حکمت خدا بوده هیچی از دست ندادی خیالت راحت،یه تست نزدیکی یه ما گفته بود اینطور بود که باید راس ساعت ۷ صبح نزدیکی میکردیم و ۱۲ میرفتیم مطب واسه نمونه گیری ،خلاصه نگم برات با چه داستانی انجام دادیم و رفتیم ،اون منشی بی ادبش با اون صدای نکره اش بلند پرسید خانوم ساعت ۷نزدیکی داشتی دیگه گفتم بله بعدش گفت خودتو که نشستی نوار گذاشتی دیگه حالا فک کن تو مطب یه عالمه اقا بود وقتی اینارو پرسید دیگه روم نشد برگردم بشینم همونجا خشکم زد شوهرمم گفت قشنگ آب شدم رفتم تو زمین 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز