بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

آهو من تو زندگیم تا حالا انقدر اذیت نشدم یعنی همه بدبختیام یه طرف این یه طرف 😞😞😞میدونم که ادم قبلی نمیشم یعنی قشنگ طاقتم تموم شد ،سختی هایی که تو زندگیم کشیدم کم نبود ولی به این موضوع از همه بیشتر ضعف داشتم 😢😢حالا دیگه اینم قسمت من بود مناسفانه 

دلم ريخت يني منم اون روز ميبينم اي خدا 

@طوطططیا  

عزیزم همه موارد خوب بود فقط اصلا دیگه قرص آهن نخور

مینور هستی؟ 

مانه من مطمینم که ۲تا هستن به سلامتی انشالله 🌷🌷۳تا نیستن از رو بتات میگم ۲تان

خب خدا رو شکر که این راه وجود داره. ان شالله نتیجه می گیری عزیزم. جنین فریز داری باز هم؟ 

روز دوم شروع دارو....روز ششم سونو و طبق رشد فولی ها یا دو روز درمیون سونو میشی یا سه روز....

همسرت نیاز نیست تا روز پانکچر

البته این روال شیراز بود

راست میگه عزیزم منم بعد ۶روز امپول بیبی چک زدم هاله خیلی محو داشت و بعدش ازمایش دادم مثبت بود🌷🌷🌷🌷

مرررسی عزیزم

عزیزم معلومه خیلی نگرانی، مامان آینده گل اصلا نگران نباش هر تعداد که به صلاح باشه انتقال میدن و دیگه چون شما 4 روزه شدن جنین هاتون اگر بلاست هم بکنن ریسکش کمه

کلا خودشون میدونن چند روزه و چند تا انتقال بدن اصلا استرس نگیر خیالت راحت راحت عزیزم😍😍😍😍

من حس ميكنم يكيه اخه توام روز ده بتات صد بود منم دو روز جلو ترم چون تو سه روزه بودي ،من ٨ روز و دو سه ساعت بودم ازمايش دادم

عزیزم راه برو اهسته و کارهای سبک و باید بینش همش دراز بکشی و استراحت کنی منم کارهام و میکردم اما هر نیم شاعت یه عالمه دراز میکشیدم فیلمی چیزی میدیدم بعدش باز پا میشدم🌷🌷

به نظرم اگر درد شدیده بره بیمارستان آرش سریع، شاید تو بدترین حالت تورشن هست ولی بهش اینو نگو، فقط متوجه بشه باید هرچه سریع تر بره بیمارستان تا خیالش راحت بشه

پس آزمایش های هورمونی رو دقیق بده کامل 

ایمنی و انعقادی هم بعیده برات بنویسن مگر سابقه مشکل ایمنی یا دیابت یا مشکل خونی داشته باشی

ببین منم اون موقع دکترم همینو گفت ولی شیطنت کردم صبح ها شیاف 400 میذاشتم 

شب ها هم دو تا آمپول 

بعدا به دکترم گفتم حتی نگران بودم دعوام کنه ولی چیزی نگفت، تازه گفت همینو ادامه بدم تا لکه بینیم کامل رفع بشه

فقط گفت آب زیاد بخورم، استراحت باشم ولی نه مطلق، و گفت هر وقت رفتم دستشویی فرنگی از بالای ران پا آب ولرم بگیرم تا پایین چند دقیقه که خون رسانی به رحم خوب خوب باشه 

گلم الان اگر کف خونتون سرده جوراب بپوش حتما

خودتو گرم بگیر ولی دیگه نه در حدی که کلافه بشی و عرق کنی

موناجون الهی بمیرم برای دلت خیلی غصه دارت شدم اون روز که تعریف کردی. عیبی نداره سعی کن یواش یواش کمرنگ کنی اون موضوع رو برای خودت. غصه نخور دیگه. من هم یهو دو تا شوک خیلی بزرگ برام آورد مشکلات همسرم که عوارضش هم داره به شدت اذیتم می کنه از نظر جسمی و روحی. تو سن کم هم پدرم رو از دست دادم که هنوز فشار عصبیش رو با خودم می کشم ولی به هرحال زندگی جریان داره. نمی تونی همه اتفاقات زندگی رو اونطوری که خودت میخوای و اونطوری که لیاقتش رو داری بچینی. دنیا انقدر بالا پایین داره. من به مشکلاتم به چشم یه بازی هیجان انگیز نگاه می کنم. همیشه عاشق رالی بودم ولی قسمت نشد برم حالا زندگیم شده شبیه رالی با مانع هر مشکلی رو حل می کنم یه مشکل دیگه میاد جلوی چشمم. این دفعه که هنوز حل نشده دو تا مشکل با هم برام درست شد. فقط از خدا میخوام بقیه عزیزانم رو نگه داره برام که به واسطه حضورشون بتونم حداقل مشکلاتم رو راحت تر تحمل کنم و از خود خدا میخوام که بهترین راه رو بذاره جلوی پام. چند روز پیش رفتم سر مزار پدرم گفتم یه درجه از من نزدیکتری به خدا ازش بخواه کمک کنه و بهترین راه حل رو خودش به بزرگی خودش بهم نشون بده هرچی که باشه من تسلیم اراده خودش هستم. باورت میشه از اون روز همه کارهایی که باید بکنم انگار بهم الهام میشه. مثلا" یه حسی یهو بهم میگه الان این رفتار رو با شوهرت بکن. شاید تو نظر خودم اصلا" همینطوری نمی اومد ولی نتیجه می ده اون رفتار ( نمی دونم شاید هم تو مراحل اولیه دیوونگیم الکی فاز الهام شدن برداشتن برای خودم  )