بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

نساجونم نکنه بدنت جنینو عضوبیگانه میدونه پس میزنه؟ عزیزم پردنیزولون توی داروهات بودمن الان روماتیسم دارم کورتون بایدبخورم جنینوپس نزنه احتمالاسرم هم تجویزبشه برام آزمایش‌های تخصصی ایمنی انعقادی دادی عزیزم؟ 

عزیزم،خدا بزرگه.انشاالله حتما مثبت میشی با جنینای آخر.خدا گذاشته آخر کار سورپرایزت کنه.من امیدوارم و خوشبین

سلام عزیزم.آره.بچه رسیده و کامله دیگه توی ۳۸ هفته‌.نگران نباش

واقعا کاش میشد حکمت خدارو درک کنیم.لااقل دلیل بعضی چیزا رو بدونیم.من خودم پرستار بخش زنانم،بخدا اگه بدونی چقدر بچه توی بیمارستان ما بدنیا میومد که پدرومادرشون نمیخواستنشون،انقد بچه توی توالتای اورژانس بدنیا اومد و ماماناشون رفتن که رفتن.

اونقد بچه بودن که بهزیستی بردشون و هیچکی دنبالشونم نیومد.

بخدا فقط یکی مثل ماها با دیدن این صحنه ها دلش کباب میشه که برای بچه چه کارا که نکرده و چه راهها که نرفته و چه اشکا که نریخته.

همیشه میگم کاش حکمت کارشو میفهمیدیم...

کاش

احتمالش قویه.

بله مرداد پارسال بعد سقطم آزمایشات ایمنی و انعقادی رو دادم. اتفاقا در معرض رماتیسمم هستم. اون زمان ایمونولوژیست بهم قرص تاکرولیموس داد گفت یک دوره استفاده کنی طبیعی باردار میشی. ولی متاسفانه فایده نداشت. بعدش رفتم برای انتقال دوم و سوم توی اونا فقط پردنیزولون داشتم. قبل انتقال چهارم میخواستم برم دنبال سِرم که دکترم گفت تاثیرش اثبات شده نیست وقت و هزینه الکیه و پیشنهاد نمی کنم. منم منصرف شدم که اشتباه کردم. چون دیدم توی همین سایت خیلی ها در نهایت با سرم مثبت شدن‌ بلاخره. 

به امید خدا ایشالا. 🙏🌸

نساجونم ی چیزبگم شاید دلت آروم بگیره وامیدت بیشتروبخدابیشترازقبل معتمدبشی همسایه مایائسه شده بود بچه داشت ازقبل. 5سال بعدازیائسگیش باردارشده بود چون پریود نمی‌شده نمیدونسته بارداره میگف حالت تهوع وهیچ علائمی نداشتم ازبارداری تازه موهاشودکلره کرده بودب پایه رسیده بوداصلاشک نکرده نبود درحالیکه آبجی من حتی رنگ ساده نگرف بارداربود اینومیخوام بگم سن چاقی غذا بهونس البته خیلی خیلی کارخوبی میکنی میخوای زندگی سالمی داشته باشی. ولی بازاول واخرماخداست خداخودشم گفته ازتو حرکت ازمن برکت. توزندگیتوتغییربده عالیه آزمایش‌های ایمنی بده. ولی مهم ترازهمه شادباشو امیدوار خداروزیتومیده بخداوضعیت من خیلی ناجوره ولی امید دارم یعنی ی اتفاقی برام افتادازاون موقع متحول شدم ی آدم دیگ شدم وگرنه قبل اون اتفاق من خودم زودناامیدمیشدم گریه میکردم کفرمیگفتم پشیمون میشدم یا کاری باب میلم نبودکفرمیگفتم زودم پشیمون میشدم ولی الان زبونی نمیگم توکل بخداازته قلبم بهش اعتمادمیکنم ببخشید طولانی شدحرفام زیاده بازم هست ولی سرتونودردنمیارم  

انشاءالله ک روماتیسم نداری عزیزم چرامیگی مشکوک ب روماتیسمی؟ علائم داری؟ دکترقبلیم ب من گف بایدسرم بزنی وقت انتقال چون مشکل ایمنی داری 

نه علائم نداشتم یه فاکتور مربوط به روماتیسم رو زده بود  ریسک بالا. ینی احتمالا سال‌های آینده دچارش میشم‌

که اونم در نهایت دکتر گفت اکثر خانمهای ایرانی مستعدشن! گفت منم اگه آزمایش بدم یه چیزی توش در میاد. نمی دونم والا چی بگم.

الان تو چه مرحله ایی هستی خودت؟ جنین داری؟ ایشالا با سرم جواب می گیری رماتیسم خیلی شایعه چیز خاصی نیست کنترل میشه. 

زندایی خودم تو ۴۷ سالگی بعد ۳ تا پسر، ناخواسته همینطوری باردار شد . اونم چندماهی پریود نمیشده و فکر کرده یائسه شده جلوگیری نمی کنه (مامانم میگه کلا تنبلی داشته و بارداری های دیگه شم با دارو بودن) و... الان دخترش ۶ سال و خودش ۵۳سالس پسر بزرگش سی سالشه.  همیشه غصه داشت دختر ندارم الان آنقدر شاده یه درصد بهش نمیخوره پنجاه  رو رد کرده باشه.

زندگی پر این داستانهاست.

کاش هیچ وقت ازدواج نمی کردم که بخوام از خدا بچه طلب کنم! چرا به ما رسید اینقدر سخت شد.

وای که دارم از همه چیز بالا میارم.

منم خیلی حرف زدم امروز

امیدوارم بچه ها ببخشن منو و ایشالا که این تجربیات منفی تو روحیه کسی اثر نذاره.

شب همگی خوش🌟

انشاءالله ک روماتیسم نیس ولی پیگیری کن حتما. من چن سال پیش بخاطری بیماری بدی مجبورب فریزشدم بعداون بیماری هم درگیر روماتیسم منتظرشدیم تابیماریهام کنترل بشن بعدبرم ای وی اف ک اصلافکرشونمیکردم رحمم مشکل داشته باشه مایع دیده میشه دکترم این دفه باانتی بیوتیک میخوادسیکلمو شروع کنه ببینیم خداچی میخواد

قربونت برم بسپاربخداانشاءالله درست میشه شب توهم خوش عزیزم

همه ی ما این سختی ها رو کم یا زیاد کشیدیم عزیزم و میدونیم آدم یه جایی چقدر خسته میشه و کم میاره،امیدوارم روزی برسه که از بچه هامون صحبت کنیم،شب بخیر  

عزیزم ناراحت شدم خدا به دلت آرامش بده

من فقط یه آرزو دارمو بس، بمیرم برم اون دنیا حکمت این کار خدا رو ازش بپرسم که منو به خاک سیاه نشوند چرا

💔

واقعا کاش میشد فهمید.. چرا اونی که شاهد رنج ماست و فقط با حضور یک بچه می تونه همه چیزو دگرگون کنه کمکمون

 نمی کنه.  اگه  از اون نباید بخوایم پس از  کی بخوایم؟ می دونی من اگه همه چیز رو تو زندگی راحت به دست آورده بودم و فقط این یه مورد سخت شده بود دلم نمی سوخت. من هر چیزی خواستم نقره داغ شدم... یک زمانی هم ازدواجم جور نمیشد ، یه دوره ایی در گیر کار بودم، هر بخشی از زندگی برام خیلی چالش داشته. کاش تو این یه مورد خدا رحم کرده بود بهم. 

واقعا متاسفم زندگی مشترکت به خاطر بچه به هم خورده، منم دیشب به همسرم گفتم بیا جدا بشیم، زیر بار نمیره و می گه بازم تلاش کنیم. اما من خسته تر از این حرفام. تا صبح با خودم فکر کردم و تصمیم گرفتم قید جنینای آخرم بزنم. دیگه نمی کشم حتی یک ساعت از عمرمو تو مطب دکتر برای این کار صرف کنم. ۴سال عمری که میشد چقدر مفید باشه هدر شد ... مگه انسان چقدر زمان داره تا از زندگی لذت ببره. گاهی هر کار کنی نمیشه باید تسلیم بشی و من الان توی اون نقطه ام. دیگه اهمیت نداره.

امیدوارم زندگی برای شما هم یه غافلگیری خوب در نظر داشته باشه. امیدوارم رنجی که کشیدی برات جبران بشه. گاهی به دست آوردن در رها کردنه. ما تلاش خودمونو کردیم و حداقل به خودمون چیزی بدهکار نیستیم.