عزیزمی.........
بگو نترس بابای مهربون........
بگو مراحل درمانیمو بخونه ببینه با کلکسیونی از مشکلات به سلامتی بچه مونو بغل کردیم.......
بگو نترسه مهم اینه دیگه حواسمون به همه چی هست........
بگو خدام هوامونو داره نگران نباش........
اما ته تهش دیگه همه چیو باید سپرد به خدا.......
ببین چند روز پیش اخبار ترکیه رو میدیدم، یادم نیست کجارو نشون میداد، اتوبوسی از مسیرش خارج شد یهویی از خیابون خارج شد رفت زیرگذر مترو و از پله ها پایین رفت و کلی انسان کشته شدن.......
یعنی جزء غیر قابل تصورترین اتفاقا بود که داخل زیر گذر باشی و زیر اتوبوس بمونی.......
مهم اینه ماحواسمون به سلامتیمون باشه اما ته تهش باید همه چیو به خدا سپرد.......
چون بعضا هر کاری کنی نمیتونی جلوی بعضی اتفاقارو بگیری.......
اینارو نگفتم که بترسی یه همسرت بترسه.......
منظورم اینه ما باید مواظب سلامتیمون باشیم و از هر خطری که در توانمونه پیشگیری کنیم.......
اما نمیشه به خاطر اتفاقی که شاید هیچ وقت برامون نیفته زندگی نکرد.......
بگو از لحظه لحظه زندگی باید لذت برد......