چقدددد میفهمم حالتو. هر چند دردی که شما کشیدی رو من نکشیدم. اما منم اینجوری شدم. از اسفند طرف لپتاپم نرفتم. کل درسا و پروژه ها و پایان نامه ام ریخته و تلنبار شده رو هم🥺🤕🤕 اصللاااا حوصله شونو ندارم. ولی دیگه حالم از این وضع داره بهم میخوره. از دیشب برنامه نوشتم خودمو بلند کنم و کارامو انجام بدم.
مطمئنم شروعش فقط سخته. برم سراغ شون قطعاااا حالمم بهتر میشه.
از ی چیز کوچک ی کار راحت و ساده شروع کن. ولی تو رو خدا حتمااا حتمااا شروع کن از فردا. همین شروع انرژی رو بهت برمیگردونه و آروم آروم میشی همون طوطیای قبلی و پر از نشاط. این هی عقب انداختنا و امروز فردا کردنا حالمونو رفته رفته بدتر می کنه.
میفهمم چقد از آینده میترسی. منم همین حسو دارم. خیلی جاها دیدم ک یکی از دلایل بارداری خارج رحمی ، خارج رحمی قبلی هس ینی ریسکش افزایش پیدا می کنه. با اینکه میترسم ک برا بار سوم اینجوری بشه با اینکه تو ivf هم احتمال اتفاقش صفر نیس و.... ولی سپردم دیگه دست خدا. اگه تو تقدیرم تکرارش باشه کاری ازم بر نمیاد و این ترس بدتر حالمو خراب می کنه. و تجربه خییییلی از دوستان ثابت کرده که همیشه قرار نیس ی اتفاق تلخ چند بار پیش بیاد.
ان شاالله خیییلی زود دوباره نی نیا میان تو دلت و تا آخر میمونن و شاد و با لب خندون و دل خوش بغلشون می کنی😍😍
ببخشید خییییلی طولانی شد😘