@فرشته12345  
عزیزم نمیدونم چی بگم تا دلت آروم بگیره،چون خودم دارم یه جورایی بدترین لحظات عمرم رو میگذرونم از خدا فقط میخوام این آخرین امتحان سختش باشه،منم چند ماه دیگه تولد ۳۳ سالگیمه
جالب اینه که منم دوس دارم فقط آرامبخش بخورم تا بخوابم
دوس دارم برم جایی که کسی منو نشناسه
عزیزم ولی شکر کن بدنت سالمه هیچ چیزی سلامتی نمیشه،بهت قول میدم که مادر میشی یه مادر مهربون
من تو دو دوتا چهارتای اینم که رحم جایگزین بگیرم چون دارم به این نتیجه میرسم که رحمم دیگه درست نمیشه و این تلخ ترین اتفاق زندگیه منه،و فقط سوالم اینه که چطوری انقدر درد و رنج تو سینه من هست و قلبم نمیترکه...
شروع کن درمانت رو با یه دکتر خوب،بری دوباره تو پروسه تلاش برا بارداری حالتم بهتر میشه
آدما با امید زنده ان