سلام دوستاي خوبم
ممنووون از همگي كه باهام مثل يه خواهر همدردي كردين ببخشيد كه ناراحتتون كردم و باعث نگراني و استرستون شدم ممنون از زينب جون كه مثل خواهر دلسوز كنارمه
دوقلوهام مامانشون رو نميخواستن تو ٢٤ هفته تنهام گذاشتن
همه زايمان ميكنن ني ني دارن ولي من زايمان كردمو ....
هروز واسم كاچي درست ميكنن قرار بود عيد نوروز كه دوقلوهامو بغل ميكنم كاچي بخورم ولي ...
خدا منو دوست نداشت نميدونم چرا اين كارو باهام كرد مگه من چكار كردم
با اولين انتقال مامان شدم ولي خوشيم خيلي كم بود خيلي
من نميتونم اين ٦ماه رو فراموش كنم واسشون خريد كردم اسم انتخاب كردم ولي همه چي تموم شد هنوز فكر ميكنم تو شكمم هستن
تكوناشون يادم نميره
از خدا ميخوام هيچكس اين مصيبت رو تجربه نكنه من ديگه قلبم از سنگ شده قلبم درد ميكنه نفس كشيدن واسم سخت شده
هفته پيش اين موقع دوقلوهام تو دلم بودن ولي الان