2777
2789
عنوان

بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

| مشاهده متن کامل بحث + 7047098 بازدید | 684578 پست
سلام شب خوش میشه منم عضو گروهتون باشم ماه آینده میخوام برم تو سیکل آى وى اف
زندگی هیچگاه به بن بست نمیرسد،خدا که باشد هر معجزه ای ممکن است...میشه برای حاجتم صلوات بفرستید...اللهم صل علی محمدو آل محمد،ممنون خدایا شکرت دارم مامان میشم...

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



سبزه وشاینای عزیزفیبرم ممکنه مشکل ساز باشه ممکنه هم نباشه منم دو تا فیبرم دارم یه 5سانت یه 2سانت ولی گفتن مشکلی نداره.من نظر چندین دکترو پرسیدم ولی چون انتقالام منفی میشد گیر دادم که تو رو خدا درشون بیارین تا اینکه طبیعی باردار شدم ودیدم نظر دکترا درست بوده شما هم نظر چند نفرو بگیرید خیالتون راحت شه
فدات شیدا جون..... شکر خوبم.... دخملم ۱۹ هفتش تموم شد و رفتین تو ۲۰ هفته..... پرنس و پرنسست چطورن؟ بزرگ شدن؟ شیطونی میکنن؟ خاله قربونشون بشه..... ایشالله عروسی و دومادیشو ببینی.... مادربزرگ بشی جیگر.... از این که با دو تا وروجکت هنرز بهمون سر میزنی یه دنیا جای تشکر داره.... فرناز جون عزیزم اینجا خونه خودته..... عزیزم شما خیلی وقته از میزبانای همینجا هستی خانومی..... به سلامتی پس ایشالله به زودی مامانی.....
خدا به بزرگی امید، ایمان و شکرگزاری داشته هاست که میبخشد. بابت تک تک داشته هایم بخصوص همسر بینظیر و پرنسس مامانیم و معجزه شیرینم سپاسگزارم.** turkana1378@gmail.com
بچه ها شب همسرم رفت ماهواره رو درست کنه پشت بوم کاسکو طوسی دم قرمز داریم اونم گذاشت رو شونش رفت بالا بهش گفتم نبر پرواز میکنه
چند دقیقه نشد اومد پایین گفت پرواز کرد رفت
اون لحظه میخواستم سر به تنش باشه اخه چطور انقدر راحت حرف میزنه
خیلی داغونم بچه ها تنها مونسم بود با کاراش شیرین زبونیاش
حتی زحمت نکشید قشنگ بگرده دنبالش


ناراحتیم عادیه؟یا من غیر طبیعی ام؟
ازش متنفر شدم با دست خودش باعث شد حیوون بی زبون عذاب بکشه غذا هم نخورده بود
من بمیرم الهی براش
ای خدا😢😢😢😢 میگه فردا میرم واست میخرم؛اخه این چند وقت باهم بودیم چی😢😢😢😢؛چطور فراموش کنم
یلدا جون عزیزم به فال نیک بگیر..... عزیزم آزاد شد رفت..... به نظرم هیچ موجودی تو قفس بودنو دوست نداره..... ایشالله به خاطر رهایی کاسکوت به زودی زود تو هم به مونس حقیقیت یعنی وروجکت میرسی..... عزیزم حتما خدا میخولد یه جایگزین بهتر برات بفرسته. یه نی نی گوگولی مامانی....
خدا به بزرگی امید، ایمان و شکرگزاری داشته هاست که میبخشد. بابت تک تک داشته هایم بخصوص همسر بینظیر و پرنسس مامانیم و معجزه شیرینم سپاسگزارم.** turkana1378@gmail.com
سلام به دوستان تازه وارد..

سبزه جان من امروز روز ششم انتقال هستم و فیبروم اینترامورال دارم همون داخل رحمی.نظر پزشک این بود که چون جای حساسی هست فعلا نمیشه دست زد و باید ببینیم چی پیش میاد و ممکنه باعث سقط بشه.فعلا که تو برزخممم...نوع فیبروم شما چی هست اینترامورال ساب موکوزال مشگل سازه که واسه من این نوعه.و ساب سروز و خارج رحم خیلی بندرت مشکل ایجاد میکنه.

آوا جان مواد غذایی قاعده آور بخور مثه زعفران آب جعفری آویشن و بابونه دمکرده..و هر روزی که خون جاری شد اون روز اول حساب میشه لکه بینی جز پریود نیست.فقط مطمئن باش که مربوط به پریوده بعد ایناورو بخور

یلدا جان استدلال آقایون ستودنی ست واقعااا..عزیزم نگران نباش بالاخره این اتفاق افتاده.دیگه باعث اوقات تلخی و کدورت نشه.وگرنه دلیل زیاده واسه دلخوری
🌹🌻در انتظار رویت، ما و امیدواری  در عشوه ی وصالت، ما و خیال و خوابی 🌻🌹من با خود و جهان اطراف خود یکسره در صلح و آرامشم..
آنا جون و لاله سرخ عزیزم مرسی که بهم دل داری میدین...خدا کنه انا جون منم مثل تو مادر بشم.. امروز که از خواب بیدار شدم بازم کمی خونریزی داشتم که از استرس داشتم میمردم...هر چی رنگ زدم به مامایی که پیش دکترم بود و مرکز روبان کسی جوابگو نبود..بعد از انتقال رویان یه بدگه لهمون داده بوود که توش نوشته بود اگه قبل از آزمایش حاملگی لک یا خونریزی داستین شیاف و قطع کنین و 3 تا آمپول پروزسترون 50 میلی و در یک سرنگ یکجا تزریق کنین و تا روز آزمایش هر روز انجام بدین.. شوهرم رفت امپول ها رو خرید و الان از درمانگاه اومدم. ...تو راه کلی گریه کردم، طفلی شوهرم همش دلداریم میداد و میگفت قول میدم چیزی نیست و...ولی دست خودم نبود.. فردا مولودی داشتیم. میخواستم منم کمک کنم .ولی الان دیگه باید استراحت داشته باشم.امیدوارم خود امام زمان دو تا نی نی هامو حفط کنه..نیت کرده بودم اگه پسر باشن اسماشکنو امیر مهدی و امیر حسین بزارم. ..اخه دوز انتقالمم تولد امام حسین بود...تو رو خدا دعا کنبن واسم. اتا جون میشه از خودت و ابنکه روز چندم خونریزی داستی و چقدر بود و چیکار کردی واسم بگی؟ شنا چند تا جنین انتقال داده بودی؟ مال من دو تا فرش بودن
یا ارحم الراحمین با تو گفتم: من منتظر معجزه ات هستم...در حقم باز هم مهربانی کن...امیدم همیشه به توست.و....تو شنیدی و حاجت دلم را دادی و مرا لایق معجزه ات دانستی ، الهی صد هزار مرتبه شکرت  🌸 مرسی که باز هم صدام و شنیدی 🌸
زری جان با خوندن‌پستت اشک تو چشام حلقه زد الهی که خدا بحق صاحب این ماه عزیز امیر مهدی و امیر حسین نازنینت رو برات حفظ میکنه نگران نباش عزیزم بسیار به دستان پر قدرت و محبت خدا ال تماس دعا
اگر باور کنید که می توانید، نصف راه را رفته اید...
زری جون نگران نباش ایشالا که نی نی ها بسلامتی میان در آغوشت.سعی کن آرامشت و حفظ کنی.ما هم برات دعا میکنیم آتریسا جونم 8 روز دیگه مونده عزیزم ایشالا کهبا خبر خوش بیای و خوشحالمون کنی من که دلم روشنه +میشی مرسی دیشب زعفرون خوردم.امروز پریود شدم و الان دلدرد خیلی خیلی دردناک دارم . نمیدونم چرا دو ماه خونریزیم کم شده میترسم ذخیرم خیلی امده باشه پایین.شاید هم در اثر خوردن استروژن کونژوگه باشه .
من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها میبینم و ندایی که به من میگوید"گرچه شب تاریک است، دل قوی دار سحر نزدیک است"
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز