حرفمون اول ازدواج این شد ک میریم شهر اونا در اولین فرصت ک شد برمیگردیم وقرار نشد من اونحا بمونم هدفمون تهران پیش خانوادم بود از اولم و بعد ۶ ماه اومدیمم سر قولش بود
الان صابخونه قیمتی داده ک نمیتونیم و باید پاشبم
چون کار شوهرم شهر خودشه ک اطراف تهرانه نمیتونم محل زندگی تغییر بدم برم ارزون تر چون دیگ خیلی بهش دور میشه باید همین غرب باشیم حتما
شهرشون ک بودم شرایط در شان فراهم نکرد برام و افسردگی گرفتم وخانوادش زجرم دادنو دلش ب حالم سوخت اومدیم خلاصه بگم خیلی بد بود
حالا باردارم هستم من نمیخوام تحت هیچ شرایطی برگردم
و همسرم میخواد برگرده
الان شما بودین چکار میکردین