امروز شوهرم کم مونده بود جلو مادرش منو بزنه تروخدا بخونین😔

خیلی طولانیه ولی لطفا بخونید  هیچ جارو ندارم جز اینجا واسه درد و دل😔شوهرم گند اخلاق ترین ادددددددم روی کره زمینه

همیشه با رفتاراش کنار اومدم همیشه گفتم عیبی نداره اشکالی نداره زندگی همینه بزار چیزی نگم بزار زندگیمو بکنم

کل این سالا هیچی نگفتم ریختم تو خودم ازز بس ریختم توخودم که دیگه دلی واسم نمونده

من یه دختر با احساس.. یه دختر خوش خنده که خنده هاش گوش همرو کر میکرد الان شدم بی احساس ترین ادم دنیا......سنگدل ترین ادم دنیا.. دیگه هیچی چیزی خوشحالم میکنه

شوهرم فقط بلده غر بزنه.. هیچی ازش نخواستم نه تفریح خواستم نه وسایلای انچنانی خواستم همیشه کنار اومدم باهاش...

ولی من هرچقد کنار اومدم بدتر سوارم شد

یسری چیزارو نمیگم ولی بس اذیتم کرده نمیگم کتک زده نه ولی ازبس اذیتم کرده دیگه داغون شدم

دوروزه میخواس منو ببره بیرون دلم خیلی گرفته بود هی همش بهونه میاورد.. دیروز قول داد نبرد.. گف امروز میبرمت.. عصر زنگ زد میام دنبالت بریم بیرون

من ازوقتی سوار ماشین شدم اقا اخم تخم کرده یه سلامم نمیداد بهم.. دیدم هیچی نمیگع گفتم چیشده گف هووووف پوووف ولم کن هیچی نیس فقط خستم منم دیگه چیزی نگفتم دیدم منو داره میبزه خونه مادرش دیگع حتی نگفتم گردشمون خونه مادرت بود؟گفتم عیب نداره بزار بره رفتیم نشستیم  مادرش چای اورد میوه اورد بعدش اقا شروع کرد غر زدن پیش مادرش سر من... منم هیچی نگفتم فقططط گوش میدادم‌‌ که رسید به این حرف که امروز حتی بقال محل هم حال منو پرسید گف چه مرگته جز زنم به اینجا که رسید دیگه کفرییی شدم کفری شدما با خودم گفتم اخه مگه من چکارش کردم یهو اصلا مغزم قاطی کرد عصبی شدم  صبرم سر اومدکارد و پرت کردم تو بشقاب و پاشدم رفتم تو اتاق وقتی اینکارو کردم جلو مادرش شروع کرد سر من داد زدن که خااکبرسرت خجالت نکشیدی اینطور کردی حداقل از مادرم خجالت میکشیدی اون توهال داشت فحش میداد و منم تو اتاق فقط گریه میکردم یهو اقا پاشد اومد منو بزنه ننش نزاشت که چه مرگته سر یچیز کوچیک اینطوری میکنی بعد باز هی شروع کرد فحش که خجالت نکشیدی کارد و پرت کردی تو بشقاب منم کع خاااک عالم بسرم لال شده بودم حتی نمیتونستم دردمو بگم فقط اشکام میریخت

خیلی خستم خیلی غرورم شکست 😔😔😔😔بعد منو اورد خونه و رفت بیرون نشستم کلی به بخت سیاهم گریه کردم تف به این زندگی که من میکنم سر هیچ وپوچ زندگیم زهرمار شده چیکار کنم خدا مگه من چیکارش کرده بودم جلو ننش با من اونشکلی رفتار کرد