چندد سال پیش
یکی از پسرای فامیل بابام یهو شنیدیم یه نفرو به. قتل رسوند
خیلی پسر خوبی بود تعجب کردیم ب شدت
بعد دستگیرش کردن مامانم زنگ زد مامانش با گریه گفت
پسرم یه دختریو خیلیی دوست داشت رفتیم خاستگاری ک نامزد کنن
یکی از دوستای پسره انگار با پسر فامیلمون ب مشکل بر میخورن
میره ب دختری ک پسر فامیلمون دوست داشت... تج. او.. ز
میکنه
و براش فیلم فرستادن
اونم رفته پسره رو.. کش.. ته
الان چنددد سالع تو زندانه
هر سال حکم اعدامش میاد و هی عقب میوفته
الان مامانم گفت بازم حکمش اومده دیگه بابام و بقیه رفتن خونشون رضایت بگیرن اونا اصلا کوتاه نمیان
مامان پسره هم میگه چن ساله هر روز میمیرم و زنده میشم
هی زنگ میزنن میگن حکم اومده
من.. ق.. تل رو تایید نمیکنم ولی کار اون پسره وحشدناک بود