تنهایی ، همکاری با مدیر بیمار ؛ عشق یکطرفه و آخرش هم کرونا
در خانواده و فامیل به آرامش معروف بودم
اول حس خوبی نداشتم قفسه سینم درد میکرد، خستگی و بیحالی داشتم بعد گزگز دست و پا و دور لب داشتم
به خیلی از دکترها مراجعه کردم همه میگفتند از اعصابه اما خانوادم قبول نمیکردند و وقتی میخوایتم قرص بخورم انرژی منغی میدادند
که در نهایت دیدم دارم توهم میزنم و روی رفتارم داره اثر میزاره که خودم رفتم دکتر و تحت نظر شدم