یه خواهر شوهر دارم مجرده،تنها زندگی میکنه چون پدر مادرش فوت شدن ،۳۰ سالشه و معلمه
تا قبل ازدواج ما دوتایی با شوهرم زندگی میکردن چون پدر مادرشون تو بچگی فوت شدن
سه تا خواهر دیگه هم داره ک متاهلن و خونه هاشون همون محله ست و خیلی خیلی بهم نزدیکن،ما هم ی زمین داریم ک چسبیده ب خواهرسوهرم ولی خب هنوز نشده کار کنیمش
حالا یه روز صبح ک خواهرسوهرم مدرسه بوده،دزد رفته تو خونشون ولی چیزی نبرده فقط جا ب جا کرده خاسته ببره ولی نبرده
حالا شوهرم از همون شب گفت شب پا شو بریم اونجا بخابیم،منم گفتم من حاملم خیلی تکرر ادرار دارم سختمه خودت برو،میدونستم خواهرشوهرمم معذب میشه من شبا برا خواب برم اونجا،فک کردم ی شبه ولی الان ی هفتست ک شوهرم شبا مستقیم میره اونجا و صبح یا ظهر میاد ومن تنهام
امشب صحبت کردم باهاش،گفت من ک دارم میگم توهم بیا اونجا خودت نمیای،من فکرم اونجاست خواهر تنهامو ول کردم دزد رفته خونش،فکرم اینجا هم هست خب تو بیااونجا،گفتم من نمیتونم خونمو ول کنم،یک رو دو روز ک نیست
گفت ن تقصیر توعه
چیکارکنم چیبگم بش