کتابخونه ی ما دوتاسالن داره یکی بزرگه یکی کوچیک
حوالی ظهر بود دیگه مخم نمیکشید تصمیم گرفتم برم توسالن کوچیک ک یکی ۸ تا صندلی بیشتر نبود
ک تنوع بدم ب مکان بتونم بخونم
بعد سه تا دختره هستن تازه اومدن خیلی درس نخونن البته ب من ربطی نداره ولی ازاونان ک برای علافی و ...میان و نصف تایم بیرون دارن جلوی پسرا رژه میرن
بعد من رفتم تواون اتاق نشستم یهو یکیشون گفت برو بیرون اینجا اومدی چیکار منم چیزی بش نگفتم نمیدونستم واقعا چ واکنشی نشون بدم
شما بودید چیکار میکردید