2777
2789
نمیدونم چی شده که چند وقتیه اینجوری شدم . دیگه مثل قبل از شوهرم خوشم نمیاد . عاشقش نیستم . باهاش حرفی ندارم .
من ادمی بودم پررررر از شیطنت .
اما نمی دونم الان چرا اینجوری شدم .
بخدا اصلا ازش خوشم نمیاد . پسرم هم 8 ماهشه . اونو خیلی دوست دارم جونمو واسش میدم . اما با شوهرم نمیدونم چرا اینجوری شدم . خودش هم انگار داره میفهمه که سرد شدم , همش وقتی ساکتم میگه حرفی نداری بزنی !!!! منم واقعا نمیدونم چی باید بهش بگممم .
بخدا خسه شدم ازش . فقط دوست دارم بمیرم , اما پسرم چی .
یجورای دیگه داره حالم ازش بهم می خورره .

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



عزیزم من فکر کنم دچار افسردگی بعد از زایمان شدی میتونی از یک مشاور کمک بگیری.
کاش بجای حجاب ، حیا اجباری بود ، شرف اجباری بود ، راستی و درستی اجباری بود ، کاش داشتن معرفت و وجدان اجباری بود.........
یه موقع ها هی پرسیدن و به این موضوع فکر کردن بیشتر آدمو تو این فکر میبره که من دیگه با این آدم کاری ندارم.

خودت هم کمتر به این فکر کن که ازش خوشت نمیاد.

سعی کن فکرتو به چیز دیگه ای تو تنهاییت منحرف کنی.

منم یه مدت همینجوری بودم.

سفر خیلی خوبه. فکر میکنی نمیتونی باهاش جایی بری، با اقوام با هم برید.
سلام اتنا جون. دوست منم پارسال همینطور شده بود. یه بچه 1 ساله هم داشت. تا مرز جدایی پیش رفتن. خیلی باهاش صحبت کردم. راضیش کردم بره پیش یه دکتر یا مشاور. بهش گفته بود خیلی خودتو با بچت سرگرم نکن. گفتن درسته باید به بچتم برسی ولی اول شوهرت. هر چن وقت یه بار سعی کن باهاش تنها باشی. تنها بری بیرون. رابطه تو و شوهرت مهم تر رابطت با بچته. نزار خراب شه رابطه ها.
سلام آتنا جان

این مشکل فقط مختص تو نیست در هر برهه از زمان و زندگی ممکنه برای همه پیش بیاد.

اینو میگم برای اینکه خودم هم تجربش رو داشتم. شوهرم باعث تمام این مسائل بودش و هست. بارها تصمیم جدایی گرفتم و تا مرزش هم پیش رفتم اما به خاطر اصرار دخترم بی خیال شدم.

الان هم هر از گاهی خیلی ازش سرد و دلخور میشم اما خودم رو یه جورایی یا سرگرم می کنم یا سعی میکنم به مشکلات فکر نکنم.

این حالت تو جز افسردگی چیزی نیست من توی زندگی شما نیستم ولی اینو میدونم که باید باز هم صبر و تحمل داشته باشی هم به خاطر بچت هم به خاطر خودت چون اگه اصلا دوستش نداشتی تا حالا یه فکری کرده بودی.

باهاش صادق باش و بشین و از مشکلت براش بگو. صد در صد به نتیجه میرسی.
عزیزم تو خیلی کوچولوهی گلم ...آخییییییییییییی

دختر نازم حتما یه مشاور برو حتمااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

توی وبت دیدم متولد 73هستی یعنی تقریبا 3سال با دخملی من اختلاف داری....خیلی زود ازدواج کردی!!....

بازم میگم حتمااااااااااااااااااا با مشاور صحبت کن.....پسر نازی داری هزار ماشالله....خدا بهت ببخشه.بوس
خدا را جه دیدی!....شاید من هم روزی به آرزویم رسیدم....
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792