اولا غصه میخوردم کارم شده بود گریه ولی الان میگم بچه دوس نداره دیگه یاهم از من نمیخواد بچه دار بشه
از یه طرفم مامانم فشار عصبی بهم میده نمیتونم بهش بگم که ۵۰ روز نزدیکم نشده چطور انتظار داری دکتر بره و بچه بیارم هی بحثو عوض میکنم باز حرفشو تکرار میکنه
بعد عید دوبار مجبورش کردم گفتم منم ادمم خب دیدم انگار مجبوره حالش خوب نیس بعدش دیگه بیخیال شدم گفتم بالاخره خودش دلش میخواد یه روز تا امروز که نخواسته هیچ روشم میکنه اونور ببخش ناراحت شدی عزیزم