امروز رفتم سر زدم پدرشوهرم تنها بود اینم بگم یه خونه ۶۵ متری ساختیم فرش پرده لوستر گرفتیم امروز پدرشوهرم میگفت فلانی (شوهرم )پکره گفتم چرا ؟گفت شما هی میگید اینو بخره اونو .شاید دستش خالی باشه نتونه
منم گفتم آدم دستش خالی باشه نمیخرع منم به جیب شوهرم نگاه میکنم ودرک میکنم. باردارم هستم انقدددر اعصابم خورد شد .ولی شوهرم پول اونا رو داشت میدونم. قرض هم نگرفته بود.
میگفتی تو زندگیمون دخالت نکنین حتما داشته ک گرفته
احتمالا همسرت با پدرش دردودل کرده اونم از سر دلسوزی گفته
با همسرت حرف بزن بگو از این به بعد با خودت درمیون بذاره و بهش اطمینان بده که درکش میکنی
خوب گفتی دیگه اصلنننن بهش فکر نکن میخواس ازدواج نکنه
خانواده شوهر از خرید های پسر و زنش همیشه فشاری ان
آخی نگران پسرشه
ادمای مسن همشون همینجورن
واسه من چشمشون یه مانتو هم نمیبینه بااینک همسرم درامدشم بالاست
همش میگن باید پسنداز کنین..
سبک زندگی جوونا با اونا فرق کرده ، نمیفهمن
توام اهمیت نده
اونا از دور میبینن. میگفتی خونه نو وسایل نو هم میخواد. انشالله شما هم خونه نو میخرید به سلیقه مامان جون
میگفتی علط نکن تو برا خانه خودش خریده نبردم بدم خانه بابام کخ
بگو ما از حیبمون بهتر خبر داریم اگه نداشت خودش زبون داره میگه ندارم و نمیخوره
تو بهش یه چشم الکی بگو بیا از خونش بیرون بزار دلش خوش باشه بعد برو کار خودتو بکن
اعصابتو خورد نکن یه چی گفته شمام جواب درست دادی
شوهرت از این شخصیت ها هست که بره بگه یا پدر شوهره از خودش میگه
من بودم فقط لبخند میزدم و اهمیت نمیدادم
لازم نیست همیشه جواب بدی
اینجوری حرف ادامه پیدا میکنه و اجازه دخالت میدی
مهم نباشه واست
