دوست ندارم برم اصلا حالم بده واقعا هنوز ک هنوز نتونستم ب دوری مادرم عادت کنم عذاب میکشم
انگاری هر دو هفته ی بار میام پیش مادرم دوباره میرم خوابگاه دانشگاه اون روزی ک باید برم انگار از مرگ هم بدتره
اونجام ک هستم حالم داغونه گاهی ب خودم میگم اینقدر پشت کنکور زجر کشیدی تا قبول بشی الانم ک شدی زجر دوری مادرت میکشی جرا همیشه زندگی من باید همراه با زجر و افسردگی و گریه باشه اخه