سلام دوستان ممنونم از همراهی ک منو کردید
خیلیاتون درخواست دوستی داده بودید از روند ماجرا اطلاع داشته باشید گفتم تایپیک جدید بزنم بهتون توضیح بدم
من اون روز بعد اینکه ۴تیکه وسیله رو گفته بودم دوتیکه اما سرویس چوب باشه و یخچال باگ برای نانزدم ایجاد شده بود ک باخودش فک کرده بود من چون دیدم پولداره میخوام تیغ بزنم یا سو نیت دارم درصورتی ک اینطور نبود رفتیم بیرون و من کلی بهش توضیح دادم و بعد اون باهم آشتی کردیم
۱۱ فروردین اومدن خواستگاری و انگشتر نشونم برام آوردن اما پدرم اجازه نداد ک بندازن فقط بله رو دادیم و ۳دنگ خونه رو ب نامم زدن و ۳۱فروردین عقد محضری کردیم دو خانواده
اما بچه ها قراره ۹خرداد ی جشن عقد بگیریم ک مهمونامون حدودا ۱۵۰نفر میشه و کلی هزینه داریم من بهشون میگم یدونه جشن بگیریم خانوادم میگن خودتو کوچیک نکن ببین برا اون عروس گرفتن بزار برا توام بگیرن اما خودتون میدونید ک هزینه ها بالاست