دایی شوهرم شهردیگه اس ماهم ازچندروزقبل اطلاع دادیم داریم میایم سرزده نرفتیم خونه ترکیده وکثیف بودبمانداصلاایناش به جهنم اتاق یدونه داشتن که خودم مرتب کردم وسایل گذاشتم من فرداش میخواستم برم حموم واجب بودروزاخرپری بودبایدبرانمازغسل میکردم رفتم درحموموبازکردم دیدم یاخدایاشرت بچه اش پرکثافت رفتم بهش گفتم زندایی بی زحمت حمومواماده میکنی لباساشم توحموم بودگفت باشه محل ندادروم نشددوباره عصرش رفتم گفتم محل ندادبماندکه اونشب خودموتاصبح فحش دادم کارواجب داشتیم شوهرم صبح میرفت اخرشبامیومدمیرفت جنس بخره مغازه خداشاهده فرداش خودم لگن پرازپی پی بچه شوبیرون گذاشتم رفتم حموم دیدم فایده نداره نمازم دیروزقضاشدامروزم قضابشه بعضیاذاتن بیشعوروکثیفن من چون حساسم میدیدم میخوادغذادرست کنه الکی به هوای اینکه میگفتم خسته ای سریع میرفتم اشپزخونه همه رومیشستم چون خودم میخواستم باهموناغذابخورم حالااین زندایی بامن رابطه اش خوب بودا😐😐😐😐یاداون حموم میفتم میخوام جیغ بزنم
بعضی خاطره هاهیچ وقت ازذهن ادم نمیره بوگنداون حموم نمدونم چجوری خودموشستم ازشانسمم سردوش حمومم خراب بوداصلایه وضعی🤣
خونه دایی شوهر رفتین موندین؟فکر کنم اینجوری میخواسته نارضایتیشو نشون بده
میرفتین هتل
تیمم میکردی
چه عجیب
فکر کنم از قصد هیچ جارو تمیز نکرده
خوب راضی نبوده دیگه نرو اونم اومد دعوت نکن
نماز میخونی
پشت کسایی که ازت پذیرایی کردنم حرف میزنی
چند چندی باخودت
بقیه میگن برو هتل یا نرین و فلان
ولی خب ادم فامیل داره که تو همین روزا به کارش بیان
وگرنه فامیل بودن و رابطه خونی به چه دردی میخوره
چقدر بد مهمان شدن اکثرا
بنظرم دلش نمیخواسته مهمون داشته باشه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز