2777
2789

من قطع رابطه ام با خانواده اش ولی پدرو مادرش بخاطر اینکه بزرگتر بودن احترامشون داشتم اما تو فامیلشون وقتی خاله شوهرم بهم توهین کرد با اینکه با مادرش خوب بودم یک کلمه ازم دفاع نکرد برعکس به شدت طرف خواهرش دراوند حتی شوهرم پشت من نبود

من همه رو فراموش کردم با خواهر شوهرام خوب نبودم اما مادرش میومد می‌رفت احترام میکردم انقد وقت و بیوقت اومد که ی بار مهمون داشتم نمی‌خواستم اونا بفهمن یهو سر رسید منم تحویل ش نگرفتم سریع پاشد رفغزنگ زد شوهرم تو شهر دیگه ست محل کارش اونو پر کرد که فقط جلو چشم تو با ما خوبه دل من پیرزن شکست 

منم ب شوهرم گفتم کی بککبار احترام منو داشتم که حالا انتظار احترام دارن چرا ی کلمه پشت من در نیومد و بزرگی کنه حالا چرا انقد توقع دارن و قهر کردم

الان نه خرجی میده و ده روزه زنگ هم نمیرنه

این اواخر رابطه جنسی مون هم سرد شده بعد دعوا ها من میرفتم سمتش الان همه پیام‌هایی که گلایه کردم بی جواب گذاشته 

براش عکس فرستادم که طلا فروختم خرجی رد کردم بازم اهمیت نداد فقط گاهی زنگ میزنم به بچه هام

من نمیتونم بچه هام ازشون جدابشم شما بودید چی میکردید

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

نه خونه خودمم شوهر سر کاره تو ی شهر دور

خب اشتباه کردی عکس فرستادی طلا فروختی یه بار سفت و سخت بگیر تا درست شه دیگه نه پیام بده نه زنگ بزن خودش بذار زنگ بزنه حتی شده یک هفته خبر نگیر

اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

خب اشتباه کردی عکس فرستادی طلا فروختی یه بار سفت و سخت بگیر تا درست شه دیگه نه پیام بده نه زنگ بزن خ ...

دقیقا همین کار میکنم چشم 

آخه میخواستم بفهمه داریم سخت میگذرونیم 

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز