2777
2789

آقا داستان از اونجایی شروع میشه که ما ۱۵ ساله بودیم و یه روز رفتیم باغ فامیل که یه خونه داغون توش بود مال دوره شاه در و پیکر نداشت و افتضاح بود 

بیاید بگم

کاربری داده شده به من کاربر جدیدم🙏🏼

خواستم یه چیزی رو با شما در میون بذارم چند هفته‌ایه که رژیم گرفتم و با اپلیکیشن "زیره" شروع کردم. واقعاً نتیجه‌گرفتن باهاش خیلی راحت‌تر از چیزی بود که فکر می‌کردم! 🥑💪

بدون گرسنگی و بدون اینکه غذاهای مورد علاقه‌ام رو حذف کنم، پیش میره. لازمم نیست برای همسرم و بچه ها غذای جدا درست کنم.

فکر می‌کنم این‌طور که دارم پیش میرم، آخر سال با افتخار می‌تونم تیک "لاغری" رو بزنم! 😄

من که شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن 🎉اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

به خدایی که میپرسم دارم راست میگم شاید باورتون نشه میگم خودم میترسم

منو دختر داییم رفتیم تو اون خونه که یه راه روی تنگ داشت به سمت بالا خدایی خونه خوشگلی بود اما من میرفتم داخل انگار اکسیزن کم می‌شد

چندتا عکس گرفتیم و دختر داییم گفت به جایی دست نزن کثیفه منم لجباز رفتم با لگد در حموم رو که انگار مهر و موم شده بود باز کردم

کاربری داده شده به من کاربر جدیدم🙏🏼

آقا نگم براتون ما لگد زدیم این دره باز شد که کاش نمیشد دوتا سه تا کلاغ مرده افتاده بود من که جفت کردم میخواستم همونجا فرار کنم اما بازم میگفتم خونه قدیمیه پنجره بزرگه حتما اومدن خوردن تو در و دیوار مردن

کاربری داده شده به من کاربر جدیدم🙏🏼

از اونجا به بعد من رفتم پایین دیگه نرفتم داخل خونه پنجره حموم به سمت جایی که ما بودیم یه پنجره بزرگ داشت که بینش اجر چیده شده بود

کاربری داده شده به من کاربر جدیدم🙏🏼

من کلا حس بدی داشتم اون روز 

من و پسر داییم و سگش داشتیم قدم میزدیم جلو خونه رسیدیم گفتم بیا عکس بگیریم سه تایی 

آقا این سگ بنده خدا زل زده بود به اونجا سیخ وایساده بود

من دوربین و روسن کردم برگشتم ببینم سگه چشه چشمتون روز بد نبینه

کاربری داده شده به من کاربر جدیدم🙏🏼

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792