امشب خداروشکر شلوغه
هنوزم من هم سن و سال خودم پیدا نکردم
جالبه وقتی میام برگردم خونه، توی راه پله یه دخترخانمی ایستاده، با تیپ امروزی و داف. فکر کنم مادر یا مادربزرگشو میاره مسجد و برمیگردونه، روی این حساب میگم یه بار دیدم یه خانمی باهاش بود که انگار پادرد داشت....
دمش گرم خدا خیرش بده
انشاالله یه روزی ام بیاد بالا، منم تنها نباشم
هنوزم چایی بعد از نمازن نیاوردن، مسئولین رسیدگی کنن😅
ببخشید قفل میکنم، چاره ای ندارم