کلاس اول تا ششمم یه معلم بود ، من ازین معلم متنفر بودم .
چرا ؟
کلاس سوم بودم ، روز معلم این همیشه میگفت لازم نیست چیزی برام بخرین بیارین . با لحن توهین دعوا هرچی فقط میگفت نمیخواد بیارین .
مامان و بابای من رفته بودن دوتا دسته گل ، برای من و خواهرم تو اون مدرسه . با یه شال گرفته بودن هر کدوممون کادو ک ببریم براش.
حالا هی من بگم اون نمیخواد کادو دعوام میکنه گفتن ببر احترام بزار زحمتتو کشیده .
بردم مدرسه ، داد بیداد دعوا برای چی برای من کادو میارین ، برای چی یکم حرف گوش نمیدین ، گل منو و چن تا بچه دیگه رو شوفاژ بود چشم من فقط ب اون .
فقط یادمه ی لحظه بغضم شکست جفتشو جلوش انداختم سطل اشغال اومدم بیرون .
از دلم بعد ها دراورد ولی تا اخر ششم همیشه ازش متنفر بودم و هستم .