2777
2789
عنوان

متاهل ها بیاین بگین اخرین دعواتون با شوهورتون سر چی بود

| مشاهده متن کامل بحث + 16116 بازدید | 376 پست

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و *کاملاً رایگان* با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید .

آخ این که خیلی بده فقط قهری ؟هیچ واکنشی کاری چیزی اسید پاشی 🤦‍♀️💪بعد تو از کجا فهمیدی !؟

بعدش اومد با ماشین دنبال من از ترکیب بوی گند سیگار و عطر دختره فهمیدم 🤦‍♀️

تابستون کوتاهِ 🍹🏖️

بگو خدا میدونه چی از مامانت دیدی ک فک میکنی همه مثه توان😒این چ بابایی آخه اه

نمیدونی چه حالیم 

پدرم داییشه از بچگی تو دستای بابای من بزرگ شده این شده نتیجش

ای چرخ فلک هر انچه کردی ٫ کردی ، محتاج مکن مرا به هر نامردی ، موی سیه ام سپید کردن هیچ است ، روی سیه ام سپید کردی مردی ، متاهل و قطعا متعهد ، درخواست دوستی چه خانوم چه اقا رد میشه درخواست ممنوع ❌ یابو جان پرنسسعلی درخواست نده ❌  خدایا خودت درجریانی دیگه 💔🥀 دخترم نور قلبم امید زندگیم ❤️.  عاشق تیپ و مد 💝 راجب استایل کردن میتونید ازم سوال بپرسید ، در حد توانم راهنمایی می کنم 💝 همه لباس میپوشن اما تو استایل کن 🙂💝. اهل کتاب 📚 محترم باشیم این خیلی مهمه نصف مشکلاتمون به خاطر نا محترم بودنمونه 💝

بیشتر ببینید

به خاطر پسرم که با یه بس احتیاطی شیشه ماشینو بالا کشید و دست پسرم اون بالا بود و اگر من نگفته بودم پسرم داغون شده بود .حالا قبلشم بهش گفت بابا حواست باشه شیشه رو نکش بالا . بعد خوب پسرم یکم دردش اومد ولی خیلی ناراحت شد و هی میزد باباشو من میخواستم اونو آروم کنم که نزنه میومد منو میزد 😐میخواستم به شوهرم بفهمونم کارش بد بوده میگفتم خوب اشتباه کردی دیگه ،یهو برام قاطی کرد. منم برای اولین بار جلوی بچه هام جوابشو دادم .آخه قبلا اصلا جواب نمی‌دادم که بچه هام نفهمن اینم پررو میشد .دیگه مجبور شد جل ی بچه ها عذرخواهی کنه .

اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم   

هیچی بند و بساط جمع کردم ناهار گذاشتم بریم باغ 

رسیدیم 

دیدم دایی و زندایش هم هستن 

شوکه شدم 

به اندازه خودمون بود غذا نه اونا 

بعد بشقاب کم قاشق کم 

بعد جلوشون مادرشوهرم گفت وا مریم چرا بشقاب کم اوردی 

منم گفتم علم غیب نداشتم که دایی اینام هستن 

زنداییش گفت ببخشید مزاحم شدیم 

گفتم نه و ...

بعد گفت اخه من صبح زنگ‌زدم گفتم میایم 

بعد فهمیدم 

شوهرم و مادرش میدونستن به من نگفتن 

اومدیم خونه 

شوهرم سه بار فقط گریه کرد که نمیدونستم 

در صورتی که میدونم میدونست 

دیدم تلفنی حرف میزدن به من نگفت 

مثلا منو بی دست و پا نشون بدن

دیگه عادت کردم انقدر از این حرکات دیدم 

بازم من پشت سرشون همه جا میگم مادرش خوبع شوهرم خوبه 😞

به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!  🌷   دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰 برای شفا و سلامتی پسرم دعا کنید لطفا سپاس❤️

بیشتر ببینید
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792