شوهرم مرد خوبیه و دوسم داره. منتهی یه مشکلی هست بچه آخره و میگه نمیتونم مادرمو که ۷۷ سالشه تقریبا رو تنها بزارم و خونه جدا بگیرم . الانم خونه ما دو طبقه اس اما من آشپزی رو میرم خونه مادرشوهرم میکنم اونجا غذا میخوریم میشورم میام خونم. خیلی خیلی شرایطم سخته .مادرشوهرم لجبازه و عین بچه ها میمونه . منم توی این سالا خیلی دلسرد شدم و دیگه خیلی گرم باهاش حرف نمیزنم . شوهرمم شاکیه چرا مثل مادر خودت باهاش رفتار نمیکنی؟ خونه پدریمم کلی مشکل دارم .چیکار کنم با این وضعیت بچه بیارم یانه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
میگم این شرایط رو درست کن قرار نیست ممکنه ویار کنه ممکنه حالش بد باشه ی روز نره خونه مادرشوهر صدتا حرف باید بشنوه بهتره قبل بارداری سنگاتو باهاشون وابکنی من خودم ده روز زایمان کردم ماه آخری نفس نداشتم راه صاف رو برم چه برسه هی پله برم و بیام