خاطره رانندگی یاد گرفتن با باباها

ممنون عزیزم

منم عین تو

چقدر هندیش می‌کنی عزیزم.حس و حالت رو البته می فهمم ولی تا وقتی هی بخوای زندگیت رو با بقیه مقایسه کنی وضع همینه.چون من این راه رو رفتم خواهرانه دارم بهت میگم. از پیامات فقط حس قربانی بودن و بقیه پشتم نیستن گرفتم تا وقتی حس و حالت این باشه وضعت هم همینه تغییر نمیکنه.منم میخواستم برم ثبت نام شوهرم گفت اوه چه خبره منکه پول ندارم خودم یه مقدار پس انداز داشتم یه مقدار کم هم موند دیگه زوری گرفتم ازش😂 یکم رو حال دلت کار کن هیچ کس قرار نیست حالت رو خوب کنه فقط و فقط خودت😎

حسودی میکنن ماشین دستت باشه من یه مدت همسرم یه شهر دیگه بود ماشین با من بود نگم برات چه عشقی میکردم 😍

خب شما که دیگه ماشاالله راننده ای😎ولی من کلا یادگیری رو گفتم خوبه آدم قبل آموزشگاه کلیات رانندگی رو یاد بگیره

آره ولی از نظر شوهرم مبتدی ام از بس رو ماشینش حساسه

ممنون عزیزم حس و حال این روزهای خودمه.خودمم دارم یاد میگیرم و می بینم اون پسرها که میان آزمون و قبول میشن همشون یا موتور سوارن یا ماشین سوار. خب مسلمه زودتر از مایی که تا حالا هیچ وسیله ای نداشتیم یاد میگیرن 

😂ول کن بابا خودشون تازه همون بی احتیاطی ها رو میکنن بعد ما انجام بدیم اینجوری میشن😱😱😱😱😱

نکته ی جالبی بود 

منم با رانندگی درگیرم 😁

امیدوارم موفق بشی و یه راننده ی باحوصله باشی از اینایی که آدم باهاشون میره کلی آرامش میگیره و خسته هم نمیشه چون روحیه شون خوبه

من دوس پسرم بهم یاد داد انقد میزد تو سر و صورت خودش😂😂

میگفت از این ور نرو چالع س منم استرس میگرفتم از همون سمت میرفتم دااااااااااد میزد که مگههههه نمیگمممممممم نروووووو کوررررررررررررررری مگههههههه

ممنون از دعای خوبت.فعلا که شش بار رد شدم😱😎حس جالبی نیست برام😫😓

یک بار با پدرم جمعه صبح تو پارک جنگلی داشتم تمرین میگردم دعوامون شد منم باهاش قهر کردم، پلیس این صحنه رو دید نمیدونم چرا بهمون مشکوک‌ شد🤪🤪🤪🤪🤪

اومدن کلی جداگانه از من و بابام سوال پرسیدن مطمئن شدن پدر و دختریم رفتن. 😀 

من با داداشم رفتم ، چشمام ضعیفه ، تو روز روشنم سخت رانندگی میکردم اون اوایل ،حالا در نظر بگیر تنگ غروب ، هوا تاریک ، خیابون شلوغ ، اومده میگه من الان وقت دارم یادت بدم ، خلاصه رفتم ، اونم سریع تو اتوبان منو برد ، اتوبانی که پر کامیون دم غروبی . تا برسیم خونه وای وای .....

چقدر مهربونی شما💕

آخ گل گفتی

من تصمیم گرفتم فقط یه جلسه دیگه باهاش برم تمرین؛بعدشم سریع برم آزمون

مهم نیست جقدر ایراد داشته باشم بهتر از اینه که ببینم کی اخلاقش خوبه که منو ببره تمرین